کم مونده شب برم پیشش تو تخت بخوابم کارای اونجوری نمیکنه ولی روح من در عذابه
عین کسی که تجاو.ز دیده دور از جون
یه کارایی میکنه من زورم میاد حتی برم به مامانم توضیح بدم
اشتباه کردم به مامانم گفتم بهش بگو انقد خونه که میاد داد بیداد راه نندازه ما خودمون حوصله خودمون هم نداریم این میاد اینجا عقده خالی میکنه خسته شدیم داداشم ندارم که ازش محبت ببینم
این حرفو ذقیییق رفته به بابام گفته حالا اونم ملا داره ابراز محبت میکنه
من چندشم میشه حالم ازش بهم میخوره
کارایی که یه زنو شوهر قبل سک.س باید باهم انجام بدن انگار با من انجام میده
هرچی تو خودم نگه داشتم داشتم خفه میشدم دلم خواست با کسی درمیون بزارم