اهوم. من باشگاه میرم ورزش کنم حالم عوض شه ولی فرقی نکرد. گلم هیجی جای خونواده رو نمیگیره مگه اینکه شوهرت درکت کنه کمکت کنه
و گرن صبح تاشب برم خرید بازم حالم همونه
یکمم تعصبیه تنها نمیذاره برم جایی کم پیش میاد تازه عروسم تقریبا
من اختلال دارم
باید برم روانپزشک ولی نمیرم
از تنهاییم لذت میبرم
ولی خب خواستم بگم از تو تنها ترم خیلی
ن خاله دایی عمه عمو ن مامان بزرگ بابازرگ ن بابا ن ابجی داداش ن حتی ی دوست معمولی ن ی هم صحبت
خواهر من به شوهر من حسودیش میشه
میگه حالا که مریضی احتمالا شوهرت ولت کنه
هرجا میبینه تمرکزش روی رفتارهای شوهر منه
سوالهای بی مورد میپرسه
البته شوهر خودش ادم حسابی بوده و هست فقط بعد از بیماری روانی خواهرم ازش فاصله عاطفی گرفته الان خواهرم دنبال زیر بغل مار میگرده
من اونو درک میکنم
درکت میکنم ، اگه خانواده همسرت خوبن ، باهاشون بیشتر رفت و آمد کن ولی حریم ها رو نگهدار ، بهتر از تنهایی و افسردگیه گ انشاالله بچه دار که بشی شرایط ات فرق میکنه
انشاالله خودت صاحب یه خانواده ی پر جمعیت میشی
زیاد دنبال خانواده من خانواده اون نباش
خانواده خانواده هست . مهربون باشن چه فرقی میکنه
مثلا پدرشوهر من اخلاق بد داره ولی خوبیهاش رو هم فراموش نمیکنم برای همین مثل پدر خودم دوسش دارم
خانواده ها رو سوا نکن تا راحت تر و شادتر زندگی کنی . احترام بذار تا احترام ببینی اصلا مهم نیس خانواده کی باشن مهم اینه باهاشون حالت خوب بشه ... ول کن حرفهای قدیمی رو
همش به دنبال راههایی برای شاد کردن خودت باش
بخدا اگه شوهرش ادم پاک و درستی بود خواهر من ماه بود😔اون عوضی اینو ذهنشو خراب کرد تا قیامت نمی بخشمش بخدا جلوشو میگیرم هرکیو ببخشم اونو نمی بخشم ی ادم عوضی دو بهم زن فاسدی هست ک شوهرم میگه من دشمن داشتم تا حالا ولی این مدلشو دیگه ندیده بودم
با مادرشوهرم تو ی ساختمون زندگی میکنم اخلاقاشون خوبه ها ولی دختر پسراشو زیاد دیدم دیگه دلزده شدم😂
بازم مستقل بودن چیز دیگس با اینکه اینجا شلوغ پلوغه ولی تو همون شلوغی غم میگیرتم فرقی نداره بازم میام تو خونه خودم تنها میشینم راحتترم اینجوری
