همسایه ها خیلی زرنگ بازی در می آوردند
مثلا یه پیرزن اصفهانی تو مجتمع داشتیم برای ۲۰۰ تا تک تومن پول برق عمومی که بیشتر می اومد هزارتا قسم حضرت عباس می خورد و دعوا زرگری راه مینداخت و می گفت من نریختم و ... و اینطوری هر بار زیر پرداخت مخارج عمومی ساختمان در می رفت...
وصعش هم توپ بودا ولی مرض داشت