بخاطر ویروسی ک گرفت ۲۰روزه حتی شب ها هم نیومد خونه گفت مادرم بیان نگهداری کنن ازم دلیلشم اینه که خیلی می‌ترسه من ازش بگیرم باردارم . الان بهتر شده میگه فشارش روی ۱۶هست و حالش بده تو این ۲۰ روز دوسه روز یکبار در حد ده دیقه اومد و میرفت مادرمم ظهر رفت خونش بنده خدا گفت بابام خیلی غر میزنه اینم بگم دیشب ب شوهرم گفتم بسه دیگه بیا خونه گفت نه من اذیت میشم گفت نه اذیت نمیشم تو کلا از زندگی فراری هستی شبش زنگ زد گفت خیلی ناراحت شدم تو نفهمیدی تو این ۲۰روز چقدر تنهایی بخاطر اینکه من درد نکشم و نگیرم ازش درد کشیده و نیاز ب مراقبت داشته اینم بگم حتی خونه مادرشوهر یاخاهرشوهرامم نرفته الهی خیر نبینن فقط کارهاشون گردن شوهر منه
من که نفهمیدم چی گفتی!
فقط جمله نفرین آخرش مشخصه چیه
من نفهمیدم کی چی گفته
پس کجا بوده ؟
بیماری ویروسی بیست روز؟؟
ما در حال مرگ هم باشیم تو یه خونه ایم. یه اتاق مریض برمیداره قرنطینه میشه. اتاق خوابی که توش حمام و توالت فرنگی هست
خونه مادرشوهر و خواهر شوهرت نرفته پس کجا رفته مونده
فهمیدم
اما یه چیزی
این الان پز بود که شوهرت به فکرته و ....😉😉
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز