از الان خودم بگم :
۳۱ سالمه ولی جسم و روحم ۷۰ و ۸۰ ساله است...
موهام سفید شده جوری که باید مدام رنگ بزارم ...
پوست صورتم چروک داره میشه ... زیر چشام کاملا چروکه
اصلا احساس خوشبختی ندارم
سالهاست نخندیدم
سالهاست رنگ و روی محبت و عشق ندیدم
احساس تعلق خاطر و امنیت نمیکنم
عزت نفس و اعتماد ب نفسم از بین رفته
و تو نقطه ای ایستادم که هیچی برای از دست دادن دیگه ندارم و خودمو کاملا گم و فراموش کردم
دخترمم خیلی باهوشه . مودبه . و کاش بتونم مادر شادی باشم براشم و تو خونه ای باشه که احساس خوشبختی کنه
خونمون تا وقتی شوهرم نیست خوبه
اون که میاد جهنمه
یه کارهاییم میکنه که تقریبا هر هفته دعواهای سنگین داریم
راستی رابطه جنسی هم اصلا نداریم
میخوام تصمیم درست بگیرم
با این ادم که نمیشه زندگی عاشقونه ای ساخت
دوتا راه دارم که هر راه بدی های خودشو داره
راه اول . چون منو دخترم هیچکسیو تو دنیا نداریم . بخاطر اینکه اسم پدر بالاسر بچم باشه و اگر برای من اتفاقی افتاد حداقل دخترم بدونه باباشو داره . بمونم ولی فقط مثل دوتا همخونه که کاری بهم نداریم باشم . و فقط به خودم و دخترم حواسم باشه . انگاری اون وجود نداره
راه دوم . طلاق بگیرم . خونه جدا بگیرم و با دخترم تنهایی زندگی کنیم . چون دختر بچه دارم . دنبال ازدواج دوم نیستم . زندگی دخترم برام خیلی مهمه . اگر قراره پدر نداشته باشه و بچه طلاق بشه . میخوام حداقل منو داشته باشه و نمیخوام درگیر ناپدری و زندگی دوم و هزار جور اتفاق دیگه بشم . اگر طلاق بگیرم . میخوام دیگه تو ارامش و امنیت خودمون باشم و به هیچ قیمتی نمیخوام دیگه دچار چالش و دردسر بشم
فقط دنبال یه زندگی اروم و بی دغدغه ام . همین
نظرتونو بگید🙏