من و خانواده شوهرم توی خونه سه طبقه زندگی میکنیم حیاط مشترکه، چند روز بود بهشون سر نزده بودم شوهرم دیشب گفت برو یه سری بهشون بزن ، امروز صبح رفتم بالا دیدم مادر شوهرم و پدرشوهرم دارن باهم مرغ خورد میکنن ، سلام کردم ، فقط یه سلام کردن بهم دیدم مادر شوهرم سرش انداخته بود پایین اصلا حرف دیگه ای نزد اخم کرده بود پدرشوهرم هم دنبال زنشه هرکاری اون بکنه اینم تکرار میکنه ، اونم محل نداد حتی نگفتن بشین من همینطوری سرپا مونده بودم با خواهر شوهرم حرف میزدم که اون بنده خدا تحویلم گرفت ولی لباس پوشیده بود داشت میرفت سرکار فقط با اون حرف زدم که خداحافظی کرد و رفت ، دیدم اینا همینطوری سرشون پایینه حرف نمیزنن باهام منم دیگه بدون هیچ حرفی اومدم پایین بخدا اون سری رفت شوهرم رو پر کرد زنت حیاط رو نشسته بود تا یک هفته اخم کرده بود توی صورتم الان که حیاط یا من یا شوهرم میشوریم نمیدونم دردش چیه ؟ شوهرم هم بهم میگه برو بهشون سربزن و کلا طرف خانوادشه نمیتونم چیزی بگم میره بهشون میگه شربه پا میکنه یا بامن دعوا میکنه که اونا هم سواستفاده میکنن
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
ول کن ب شوهرت نگو دیگه ام نرو اگه ی وقت شوهرت گله کرد بگو رفتم باهام ی کلمه حرف نزدن من نزدیکشونم اص ...
نه به شوهرم نمیگم چون عصبیه و به خانوادش میگه یکساله با سیاست پیش میرم و شوهرم اخلاقش خیلی خوب شده بامن ولی درکل سر خانوادش شوخی نداره ، مادرشوهر من همش در حال نماز و دعاست همیشه میگه که من دلم پاکه خواب پیامبرا رو میبینم ایمانم قویه آدم ساده ای هستم همش از خودش تعریف میکنه ولی اخلاقش صفره خیلی دل میشکنه
من تو یه خونه دارم باهاشون زندگی میکنم ببین اگه بره آشپزخونه کاری انجام بده من نرم چنان میره تو قیاف ...
خدا بهت صبر بده ، من یکسال اول ناهار و شام باهاشون بودم همه کارا هم با من بود ، عذابی کشیدم هر روز گریه میکردم از دست خودش و پدر شوهرم بعد یکسال به زور با دعوا غذامون جدا کردیم
بنظرم. هر دوسه روز یبار برو. نیم ساعت بشین و. بهونه کارو.. کن و زود برگرد چون همسرت میگه برو. شما هم ...
من چون شوهرم اخلاقش باهام خوب شده به دل اون میرم ، چند روز پیش خواستم برم بالا بهشون سر بزنم مادرشوهرم توی حیاط دیدم بهش با خوشرویی سلام و احوالپرسی کردم خیلی سرد جواب داد اصلا جا خوردم دیگه گفتم ولش کن نمیرم سر بزنم
خوب تو که شرایطش نداری بری از اونجا و اگه فک میکنی بخاطر اینه که بهشون سر نزدی ناراحتن... مگه چی میش ...
بخدا چند روز پیش بخاطر شوهرم خواستم برم بهش سر بزنم توی حیاط دیدمش سلام و احوالپرسی کردم دیدم خیلی سرد جواب داد و تو قیافه بود گفتم بیخیال برم بالا محل نده بدتر اعصابم بهم میریزه دیگه نرفتم
خدا بهت صبر بده ، من یکسال اول ناهار و شام باهاشون بودم همه کارا هم با من بود ، عذابی کشیدم هر روز گ ...
ما همه چیمون مشترکه ۵ ساله همه کارا با خودمه ولی حالا باردارم و استراحت مطلق اومدم خونه بابام ولی قبلش همه چی با خودم بود از آشپزی گرفته تا تمیزکاری و اگه هم یه وقت یه کاری انجام نمیدادی میرفت تو قیافه و بغ میکرد
میشه یه صلوات واسم بفرستین☺....خدایا نا امیدم نکن...❤