دو تا شخصیت مشهور بگید

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3408

ولش کن سواد نداره

مهد کودکیا تعیین میکنن کی سواد داره؟؟؟

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/22

|

08:35

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

آبنباتترش

عضویت: 1400/11/12

تعداد پست: 2841

تگ نکردم نخواستم زیر آب بزنم @saheladidas ‍

آفرین بچه زرنگ اونموقع به ضرر خودت میشد 😭😭

1403/09/22

|

08:35

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3408

منو تگ کردی

وای وای وای 😂😂😂😂😂😂😂

میدونممممم تورو تگ کردم باهوش جان

خواستم بگم میتونم تگ کنم ولی نینی یار رو تگ نکردم

خدا جون شفا نده جالبن اخه🤣🤣🤣🤣

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/22

|

08:37

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3408

تو امضاش زده آقایون رو اینجا ازینجا بیرون کنید حالا وضعیت الانش😂خدا هیچ بنده ای اینقدر حقیر نکنه!

متوجه نشدم نینی جون

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/22

|

08:37

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3408

آفرین بچه زرنگ اونموقع به ضرر خودت میشد 😭😭

@niniyar_1   بی حهت تگ نکردم .اینجا دعوا شده لطفا رسیدگی کنید

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/22

|

08:38

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخت_جنوبی

عضویت: 1402/03/31

تعداد پست: 2789

همین الان یادم رفته هرچی یادم بود 

گاهی خسته از تنگُ نابلد دریاییم؛

1403/09/22

|

08:39

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخت_جنوبی

عضویت: 1402/03/31

تعداد پست: 2789

تیموتی شالامی ،تراویس فیمل

گاهی خسته از تنگُ نابلد دریاییم؛

1403/09/22

|

08:39

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

آبنباتترش

عضویت: 1400/11/12

تعداد پست: 2841

@niniyar_1 بی حهت تگ نکردم .اینجا دعوا شده لطفا رسیدگی کنید

نینی یار یک که مسئول حذف تاپیکه دوباره مثلا اشتباه کردی 😂😂

1403/09/22

|

08:41

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخت_جنوبی

عضویت: 1402/03/31

تعداد پست: 2789

کیلین مورفی

گاهی خسته از تنگُ نابلد دریاییم؛

1403/09/22

|

08:41

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

پرنسسس_سایت

عضویت: 1399/07/11

تعداد پست: 10038

من دوتا میشناسم روم نمیشه اسمشونو بگم🙈🙈

لایک ممنوع❤️🩷🧡💛💚💙🩵💜🤎🖤🩶🤍 فقط به نظرات محترمانه، پاسخ داده میشود😊😊                                               

1403/09/22

|

08:41

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

qqqqqqqqqggggg

عضویت: 1401/05/28

تعداد پست: 1513

من دوتا میشناسم روم نمیشه اسمشونو بگم🙈🙈

وی

⛔نظرهمه محترمه ولی اگه بامن اختلاف نظر داری ریپ نزن چون من حوصله تو ندارم جروبحث کنم ⛔اگه هم پستامو دوست داشتی لایک کن 

1403/09/22

|

08:42

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

آبنباتترش

عضویت: 1400/11/12

تعداد پست: 2841

متوجه نشدم نینی جون

اشکال نداره بزرگ شدی میفهمی 😉

1403/09/22

|

08:42

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

saheladidas

عضویت: 1403/04/17

تعداد پست: 4200

وای وای وای 😂😂😂😂😂😂😂میدونممممم تورو تگ کردم باهوش جانخواستم بگم میتونم تگ کنم ولی نینی یار رو ...

خب چرا نی نی یار تگ نکردی

1403/09/22

|

08:43

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3408

نینی یار یک که مسئول حذف تاپیکه دوباره مثلا اشتباه کردی 😂😂

خب منکه وقت ندارم مثه بعضیا پلاس باشم اینجا

شرمنده نمیدونستم کدوم واسه کدومه

ولی محض اطلاعتون که نینی یار یک هم شیر فلکه دستش هست و میتونه کاری کنه ☺️

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/22

|

08:43

2 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3408

اشکال نداره بزرگ شدی میفهمی 😉

🤣🤣🤣🤣 .بچم بیدار شده .غذاشو بدم میام برات توضیح میدم شهید سید حسن نصرالله و شیخ زکزاکی کیا هستن .

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/22

|

08:44

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب