خواهرم باردار بود شوهرش گفته من نمیخامش باید سقطش کنی اینم برداشته کلی دارو مصرف کرده بود خونریزی کرده بود گفته بود به شوهرش که سقط کردم
بعد یه مدت باز دیده بود حالش خوب نیست رفته بود سونو گفته بودن خانم شما باردار هستید بچتون سقط نشده
خواهرم کلی گریه زاری که دیگه این بچه بمونه سالم نمیشه دست به دامن مادرشوهرشینا شده بود که بیچاره شدم
مادرشوهرش گفته بود زن باید سیاست داشته باشه اون گفته بنداز تو هم میگفتی دروغکی انداختمش و بچه رو نگه میداشتی خلاصه شوهرش میگفت میکشمت اگه ناسالم باشه بندازش اینم رفته بود کلی دکتر گفته بودن سالمه نگران نباش تا اخر زور حاملگی استرس داشت بچه سالمی نخواهد بود الان یه دختر سالم و زیبایی هست اون بچه و قسمت زندگی کردن داشت که سقط نشد.خود شوهرش که متنفر بود میگفت سقط کن جونش در میره برایه این دختر..شما هم به دروغ بگو سقط کردی تا آبها از آسیاب بیافته به مدت از مشاورها و بزرگترا کمک بگیر نهایتش وقتی فهمید یا نظرش ان شاالله مثبت میشه زندگیتو میکنی یا طلاقت بده مشکلی نیست.سقط جنین گناه کبیره هست.از خدا کمک بگیرید.محبت همون جنین رو تو دله همسرتون بذاره ولی تا خودش نفهمیده سقط نکردی تو هم چیزی نگو