همسایمون طلاق گرفته بود
بچش میومدپیش بچه هام بازی کنه
۴ساله بود
هروقت میگفتم..( ای بابااااا ) خیلی ذوق میکرد و دوس داشت کلمه ی بابا تکراربشه.
وقتی میومد خونم اینقددلم براش میسوخت که به همسرم میگفتم ازاتاقت بیرون نیا شاید بچه هاصدات بزنن این طفلی یادپدرش بیفته وناراحت شه