جمعه رفتیم خونه مادرشوهر
پسرم دو سال و چهار ماهشع
بچه جاریمم هم سنه
پسر من صحبت می‌کنه اما نامفهوم مثلا چرت پرت میگه کلماتش مشخص نیست
بعد بچه حاریم بعضی کلمات میگه تا حدودی
برداشت رو کرد شوهرم جلو خونواده برادرشوهرم
که هنوز بچت صحبت نمیکنه
ببرش دکتر یک کاری کن
من مادرشم بامن حرف نمیزنه
بچه مریض میشه حالشو از شوهرم می‌پرسه
شوهرم ساکت بود .من گفتم صحبت می‌کنه کلماتش نامفهوم اونم پسر تا سه یا سه سال و نیم جاداره حرف زدنش بطور مشخص و کامل
ساکت شد دیگه
آخه مگه دور از جون بچم لال که اینو میگه
قبلاً برای پوشک گرفتن هم می‌گفت چون بچه جاریم زودتر گرفته شد
من دوماه پیش اینکار کردم
حساس نشید بی خودی
اکه مادر خودت هم بود ناراحت میشدی؟؟؟خداییش؟؟
خب مادربزرگش هست از سر نگرانی اینو گفته !!گفته پی گیری کنید
دیگه فکر نکرده شما بخواید ناراحت بشید
کاری به حرف مادرشوهرت ندارم ولی بچتو حتما دکتر ببر
چقدر بدم میادازمقایسه کردن.همه که مثل هم نیستن توانایی ها متفاوته توهم میگفتی فلانی هم سن شماست مرده تو چرا زنده ای هنوز یوقت عقب نمونی ازش
من پسر بچه دیدم ۴ سال ۵ سال هنوز نمیتونست خوب حرف بزنه با اینکه دکترم بردن و هیچ مشکلی نداشت بچه بعد ۵ سال مث بلبل حرف میزد
هزیزم مادرش خیلی وقته رفتارش با من فرق کرده
از وقتی دخترش بی احترامی کرد من قطع ارتباط کردم باهاش
اینم بامن فرق کرد
توقع داشته بشنوم ببینم چیزی نگم
منم بارها تحمل کردم بلکم درست سه
من الان باردارم مادرش بکبارم حالمو نپرسیده
بعدشم کجا ببرم پسرم رو دکتر ؟؟؟
پسرم همه چیز می‌فهمه زرنگ و باهوش و درک بالایی داره
هرچی میگم گوش می‌کنه
حرف میزنه دری وری میگه
اینا همش بچه مارو با بچه جاریم مقایسه میگنن
