بچه بودم دوست بابام میخاست بیاد خونمون بابام گفت باهاش خوب رفتار کنید و....
بعد این بنده خدا میخاست از خونمون بره من دستشو گرفته بودم میگفتم علی آقا اگ بزارم بری ، نه باید بمونی بایددددد بغلش کرده بودم یه آبرو ریزی
بچه هم نبودم دوازده سالم شده بود خرس گنده بودم