هرچی فکر میکنم بهترین راهم جداییه
هم برای من هم برای بچم ( آخرین بار جلو بچم کتکم میزد بچم با ترس و نگرانی نگاه میکرد منم فقط سکوت میکردم آخ نمیگفتم که بچم بیشتر از اینا نترسه)
بخاطر بچم هم که شده باید جدا شم
ولی میترسم از نقطه ای امن خودم خارج شم
از تغییر میترسم
کار و درآمد فعلا ندارم
خانوادم ذره ای حمایتم نمیکنن مادرم میدونه که شوهرم جلو بچم منو میزنه خم به ابرو نمیاره میترسه نون خور اضافه شه
خونه هم ندارم
یه ملک برای شوهرمه که به اسممنه نمیذاره بفروشم چندبار املاک رفته نگهبان سریع خبر داده به شوهرم و دردسر و دعوا شده و کلا نزدیک محل کار شوهرمه اگر مشتری بره احتمال خبردار شدنش زیاده
اونجا هم یه خونه باغه که قابل سکونت نیست چون امنیت نداره اطرافش همه باغ های خالی هست هر لحظه ممکنه یکی بیاد تو خفتمون کنه