من چندوقت پیش داییم اومدن خونمون با داییم خیلی هم تعارف دارم، حدود 30 نفر دعوتی داشتیم، روی سینی پایه دار پر از لیوان چایی بود، لیوانا از سینی سر خورد و همه رو ریختم رو پای دایی جان 🤕😂دیدم دایی صحبت نمیکنه بنده خدا با یک آرامشی رفت بیرون و پماد سوختگی و.. آوردیم یعنی آبروم رفت.
سوتی بعدی، منو همسرم ویروس گرفتیم و بعد همسزم از شدت تب هذیون میگفت و زیر سرم که بود مجدد رفتم داخل اتاق معاینه دکتر. خودمم تب داشتم به دکتر گفتم همسرم زیر سرم یک چیزایی میگه دارو دارین راحت بشه؟ منظورم بود برای آرامش و هذیون نگفتن بود. دکتر گفت خانم چرا فکر میکنی من دارو میدم چیز خورش کنی 😂😂من 🙄دکتر 😖و کلی خندیدم. همسزم گفت حتما فکر کرد میخوای مثل کلثوم اکبری کنی.
یکبار هم خونه عمه م بودیم رفتم سرویس بهداشتی، تا رفتم داخل دیدم یکی جیغ زد معلوم نبود دختره یاپسر 😂😂😂نوه عمه م بود که بخاطر بلوغ صداش چند رگه شده و پسره. عمه م گفت عادت داره با چراغ خاموش میره دسشویی 😂😂خب من از کجا بدونم کی داخله 😂بعد از سرویس هم تا مدتها تو افق محو شده بود