سلام دوستان خوبین من تقریبا دو سالی هست که اومدم خونه مادر شوهرم طبقه پایینشون زندگی میکنم یه دختر دارم و الآنم باردارم شوهر من کارش شیفتی هست دو روز خونست دوروز روزا میره دوروز هم شبا میره وقتایی که شوهرم خونه نیست مادر شوهرم انگار نه انگار منو دخترم پایین هستیم اصلا نمیاد بپرسه کاری داری شوهرت خونه نیست خودت حامله ای یا بگه بیا بالا بخواب یا خودش بیاد پایین هر وقت من صداش میکنم شاید بیاد شایدم نیاد یا من برم خونشون میبینمش
خوب
خوب چ اهمیتی داره
شما یه خانم قوی و مستقل هستن
که حاضر نمیشین بعدا منت کسی سرتون باشه برای دوران حاملگیتون
اینطور فک کن ن به رفت و آمد مادرشوهر
نمیاد راحت باشی
والا مادرشوهرا گیرن با عروسا بیان یه مصیبت دارن نیان یه مصیبت
اینکه خوبه صدا تم بزنه بیاد بهت سر بزنه شاکی میشی که از دستش آسایش ندارم کاش طبقه پایین مادر شوهرم نبودم
دستشویی ما مشترکه وقتی که اون دستشویی رو میشوره بلند به منو دخترم میگه برین کثیف کنین راحت باشین منم اعصابم خرد میشه با اینکه من هر وقت میرم دستشویی مرتب میشورم و تمیز میکنم بعد پیش شوهرم میگه من اینجا خیلی مواظب زنت هستم اونم فکر می‌کنه مامانش برا من خیلی خوبه هر چی برا خونه میخره برا اونا هم میخوره مثلاً میگم برو مرغ بگیر یدونه برا خودمون میگیره یدونه برا اونا من تاحالا نگفتم که وقتی تو خونه نیستی مامانت اینطوری رفتار می‌کنه اونم نمیدونه نمیدونم بهش بگم یا نه توروخدا کمکم کنید بگین چیکار کنم
😐الان اینا اذیت بود.... از خداتم باشه تا نگی نمیاد خونت
شستن دسشویی ام نوبتی کنید
چند روز پیش عموی شوهرم داشت می‌رفت مکه همه داشتن میرفتن برا بدرقه شوهرم ماشینو داده بود به پدرشوهرم که همه باهم بریم چون خودش خونه نبود سرکار بود به من نگفتن و خودشون رفتن زنگ زدم به مادر شوهرم گفتم مامان رفتین چرا به من نگفتین منم آماده بودم باهم بریم به من گفت مگه تو به من گفته بودی که خبر بدم نگفتم دیگه
عربی؟؟
توام مدام از تنهاییات بگو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز