2777
2789
عنوان

کسی باشه شرایطش اینجوری باشه باهاش ازدواج میکنین

| مشاهده متن کامل بحث + 616 بازدید | 65 پست
زندگیتو خراب نکن به خاطر این فکرای بیخودمهم الانه که الحمدلله وضعتون خوبهحیفه به خاطر این چیزا اعصاب ...

اصلا بعضی وقتا از فکر زیاد حال روحیم داغون میشه همش میگم ۵سال از عمرم رفت و هیچی از زندگی نفهمیدم واقعا هم نفهمیدم نه تفریحی نه جایی نه خونه ای همشم به خاطر کار نداشتن شوهرم

میشه یه صلوات واسم بفرستین☺....خدایا نا امیدم نکن...❤
درست میگین واقعا ولی من الان ۵ساله درگیرم و تازه امسال همسرم سرکار رفته به هرکیم گفتم شرایطمو میگه ت ...

ایشالا کم کم پیشرفت میکنید اگه شوهرت مرد خوبیه قدرشو بدون چه ارزشی داره آدم تو کاخ زندگی کنه با یه شوهر خیانتکار و بددهن 

توقعات و نیازات رو به همسرت بگو بزار فک نکنه تو نیازی نداری

زن خرج داره بالاخره 

اگر همه جا تاریک بود دوباره بنگر، شاید نور خود ِ تو باشی.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ایشالا کم کم پیشرفت میکنید اگه شوهرت مرد خوبیه قدرشو بدون چه ارزشی داره آدم تو کاخ زندگی کنه با یه ش ...

شوهرم مرد خوبیه و همه جوره هوامو داره ولی این کارش شده یه معضل بزرگ من ۵ساله ازدواج کردم و دوسال هم نامزد بودم یعنی ۷سال که تازه امسال تونسته بره سرکار من همه جوره کنار اومدم و میام ولی اینکه هی بهم یاداوری بشه که خانوادش بگن ما براتون چیزی کم نزاشتیم و حق اعتراض ندارم عذابم میده

میشه یه صلوات واسم بفرستین☺....خدایا نا امیدم نکن...❤
شوهرم مرد خوبیه و همه جوره هوامو داره ولی این کارش شده یه معضل بزرگ من ۵ساله ازدواج کردم و دوسال هم ...

ایشالا به زودی مستقل بشید و مشکلاتتون کمتر بشه🌹

اگر همه جا تاریک بود دوباره بنگر، شاید نور خود ِ تو باشی.

دختر خوب چند سالته؟ برای ازدواجت کی برات تصمیم گرفت؟ 

تو تحمل کردی و بازم تحمل کن. اگر شوهرت میتونه کرایه کنه یه جا دورتر کرایه کنید. بیشتر باهاش حرف بزن.

دوم اینکه انقد خودت رو سرزنش نکن. تو آدم بدی نیستی. همش خودخوری و عذاب وجدان که کارم کسی رو ناراحت نکنه. اونا خودشون خواستن این شرایط رو داشته باشید و باید همکاری کنن. مگه به پای پسرشون افتاده بودی که بیاد بگیرت؟! نه باهاشون بد باش نه خودت رو سرزنش کن. یکم عزت نفس داشته باش. فقط ردی شوهرت تمرکز کن که کم کم بدون اینکه به کسی بگین خونه کرایه کنه و خودش با خونواده ش حرف بزنه و برین. اصلا قبل از کرایه به کسی نگید. مسلما اونا میخوان پسرشون پیششون باشه. 

اگر دوست نداری بدون اینکه بگی خونه کرایه کنید. اگر نزدیک محل کار شوهرتون باشه میشه بگید که برای کوتاه شدن راه رفتین. اگر وسایلتون زیاده بگین میخواستیم از وسایل استفاده کنیم. مثلا توالت فرنگی ندارن خونه پدرش، بگو بخاطر بچه رفتیم خونه ای که توالت فرنگی داشته باشه. یه بهونه برای بچه یا پسرشون جور کن

شما هنوز چیزی نشده بحث انداختین. اونا اگر با شما داخل یه اتاق دو متری هم زندگی کنن میگن نباید پسرمون بره. کار رو انجام بدین بعد بگین. یه خونه کوچیک حتی زیرزمین کرایه کنید

دختر خوب چند سالته؟ برای ازدواجت کی برات تصمیم گرفت؟ تو تحمل کردی و بازم تحمل کن. اگر شوهرت میتونه ک ...

من ۲۵سالمه ازدواجم سنتی بود 

یه جور وسواس فکری گرفتم از این همه فکر اگه بقبه تاپیکامو بخونی متوجه میشین 

من بعد ۵سال یه شب بحثم شد با شوهرم سر خونه خب زن و شوهر بحث میکنن دیگه گاهی پیش میاد همون موقع مادرشوهرم اومد همه چیو شنید چون صدامون بالا بود تو این چند سال هیچکس صدامو نشنیده بود و این خیلی بد بود برام اون شب با عذاب برام تموم شد و فرداش مادرشوهرم داغ کرد که اره تاحالا تحملتون کردمو دیشب این چه زبونی بود دراووردی و به شوهرم با کنایه گفت تو از زنت میترسی و اینا این قضیه مال هفت هشت ماه پیشه از اون موقع کلا استرس گرفتم اسم خونه میاد تنم میلرزه و یاد دعوامون میوفتم من از اون وقت دیگه اسم خونه نیووردمو نمیارم جوری باهام برخورد شد انگار یه کار خلاف کردم و حرف ناجوری زدم از اون وقت عذاب وجدان دارم حال روحیم داغون شده از یه طرف میگم بریم از اینجا مادرش تنها میشه و اینا همش فکر و استری مدام اون شب میاد جلو چشمم که اومد و حرفامو شنید بعدم برخوردش اینجوری بود باهام

میشه یه صلوات واسم بفرستین☺....خدایا نا امیدم نکن...❤

منم خونه مادرشوهر زندگی کردم. با منم برخورد کردن. چون خواسته های خودشون رو باید اجرا میکردم چه پوشش چه تفریح. من قبل از ازدواج بسیار آزاد بودم‌و شهرای دیگه دانشجو بودم. زندگی مستقل داشتم ولی خونواده شوهرم تمام استقلال منو گرفتن. منم نمیگم چیکار کردم چون شرایط خودم بود. ولی از اونجا رفتم. و اتفاقاتی براشون افتاد که راحت تر تونستم برم. اینکه شما خودتون بخواید اونجا زندگی کنید با ترس و وحشت و عذاب وجدان فرق داره. با شوهرت برنامه تون رو روشن کنید. چون ظاهرا نمی‌تونید تنهایی با هم صحبت کنید. و اینکه برای اون موضوع مسلما مامانش نمیاد به شما بگه قربونت که به پسرم چیزی گفتی. 

به شوهرت بگو که این استرس و عذاب وجدان وصع رو خراب میکنه. یا با ناراحتی ادامه میدی یا کم کم احتراما بینتون از بین میره. برای پیشگیری از این اتفاق باید فکری بکنه. ببین نظرش چیه. براش کامل احساست رو توضیح بده. اینکه می‌ترسی و دیگه اسم خونه نیاری بخاطر ترس اصلا درست نیست. درست بیرون از خونه با هم صحبت کنید. اشکالی نداده با هم بیرون برید. قشنگ برو خداحافظی کن با مادرش بگو جایی کار دارم میریم بیرون. اصلا عیب نداره بهش تعارف نکنی. شما هم داری زندگی میکنی. این عذاب وجدان رو بنداز کنار. تو محترمانه خداحافظی کن. سعی کن توضیح ندی و کمتر درباره مسائل حرف بزنی. مساله ها رو باز نکن. چون مجبوری بیشتر توضیح بدی. سربسته و کلی حرف بزن تا مسائل بین خودتون بمونه. به قدر لازم درباره موضی بگو. و با هم برید بیرون. اولین قدم اینه که بیرون رفتن رو مدیریت کنی و مستقل رفتار کنی ولی محترمانه

من تاپیک هات رو خوندم و متوجه شدم. میدونم کرایه سخته ولی اینم یه راهه و یه چالشه توی زندگی. الان من جایی زندگی میکنم که خیلیا نمیان. با شرایط اجتماعی من این وضعیت رو کم میدونن برام. ولی مستقلم و به اندازه توان مالی شوهرم مستقلم و بهش گفتم از اینکه اینجا زندگی میکنم و خودش برام تهیه کرده خیلی خوشحالم. اینطور اونم خوشحال میشه.

منم خونه مادرشوهر زندگی کردم. با منم برخورد کردن. چون خواسته های خودشون رو باید اجرا میکردم چه پوشش ...

محترمانه برخورد کردم میگه زیر زیرکی تو کاراتو میکنی انگار باید درمورد همه چی توضیح بدی براش بخدا این حس عذاب وجدان و استرس داغونم کرده کیه که دلش زندگی مستقل نخاد هیچکس یه درصد هم به من فکر نمیکنه که شاید دلم بخاد دونفری تو یه خونه زندگی کنم من همیشه بهشون خوبی و احترام کردم و همه کارا به عهده خودم بوده این چند سال که منتی سرم نباشه ولی خب بعضی جاها ادم کم میاره من با شوهرم بحثم شد و از اون خونه خاستم نه مادرش ولی اون جوری باهام برخورد کرد که پشیمون شدم از حرفم و کارم مدام اون دعوا جلو چشممه دیگه دلم خونه مستقل نمیخاد نمیخام از اینجا برم همش استرس و عذاب وجدان

میشه یه صلوات واسم بفرستین☺....خدایا نا امیدم نکن...❤
محترمانه برخورد کردم میگه زیر زیرکی تو کاراتو میکنی انگار باید درمورد همه چی توضیح بدی براش بخدا این ...

ببین از روش از این گوش بشنو و کار خودت رو بکن استفاده کن. هر کار بنی یه حرف میزنن. تو هم کار خودتو بکن. مگه نمیگه زیر زیرکی کار میکنی؟ به حقیقت تبدیل کن حرفشو که دروغ نشه. کار خودتون رو بکنید. خانمی که عذاب وجدان داری، شما برای مادرشوهرت زندگی میکنی یا خودتون؟ تو روش بخند بعد برید کار خودتون رو بکنید. تهشم ممکنه کلی چیز بهت بگه ولی کار خودتو کردی. چند سال دیگه غصه میخوری که جوون بودم میتونستم زیرزیرکی کاری کنم ولی به خاطر حرف بقیه کاری نکردم. میگم تو روش بخند و محترمانه رفتار کن. بعد کار خودتو بکن. منم هر چی از شوهرم میخواستم انگار جیب مامانش بود. الانم برای خرج و مخارج گیر میده بعضی وقتا ولی من نگاش میکنم و کار خودمو میکنم. استرس یا عذاب وجدان میگیرم بعد به شوهرم میگم حالا چیکار کنم؟ اونم میگه ولش کن زندگی خودمونه و من ولش میکنم تا دفعه بعد  

من همون اولش جا میزنم

معلومه که نه

ماشالله انچه خوبان همه تک تک دارن ایشون همشو باهم داره

‏ناراحت نباشید که الان دارید تو زندگی پشت سر هم شکست میخورید،من به شخصه به همتون قول میدم یروز بالاخره این روزا رو پشت سر میذارید و‌ کاملا تو عمق بدبختی فرو میرید😌

من تاپیک هات رو خوندم و متوجه شدم. میدونم کرایه سخته ولی اینم یه راهه و یه چالشه توی زندگی. الان من ...

به نطرت حق با منه یا بقیه که تاپیکامو خوندی؟

میشه یه صلوات واسم بفرستین☺....خدایا نا امیدم نکن...❤
ببین از روش از این گوش بشنو و کار خودت رو بکن استفاده کن. هر کار بنی یه حرف میزنن. تو هم کار خودتو ب ...

منم به شوهرم میگم میگه مگه ما واسه بقیه زندگی میکنیم بحث بین همه زن و شوهرا هست دعوا هست مهم خودمونیم به بقیه کاری نداشته باش و کار خودتو بکن ولی من نمیتونم واقعا انگار یه جوریم اصلا از رفتاراشون میترسم اینکه برن تو قیافه پچ پچای پشت سرم با خاهرشوهرام اینا عذابم میده

میشه یه صلوات واسم بفرستین☺....خدایا نا امیدم نکن...❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز