میریم شهرستان دستور میده برید خونه خواهر شوهرم به زور می بره یا صبح زود میاد تو اتاق میگه می رید خونه خواهر شوهر
بعد هی میگه زنگ بزنید به خواهر شوهرم
یه مدت هم هر هفته دستور میداد برید سر خاک پدرش چل شدم تا چهلم هر هفته رفتم
الان دستور داده برید خونه مادربزرگ بهش یه سر بزنید مادربزرگ خونه اش تو شهر ماست خودش تو شهرستان هست
قبلا مادرشوهر من بوده البته به من و جلوی من نمیگف پیام میداد همسرم یا زنگ میزد وقتی فهمیدم دستورات اونه دیگه جایی نرفتم تا خودم دلم بخاد
اینکه میگه یه سر برید خونه مادربزرگ دستور نیست واقعا . مامان خودتونم ممکنه بگه یه سر به فلانی بزنین یا یه تماس با فلانی و اینا
با اجازه صاحب تاپیک اگه میشه بعد از اینجا یه سر به تاپیک آخرم بزنید🥲
ببخشید ولی برا سر خاک رفتن واقعا وظیفه تون بوده بدون هیچ گفتنی
وای توام رفتی!چی بگم بهت اسی!الان مادرشوهرم گیر داده دامادش داره خونه میسازه شوهرم بره سر بزنه ولی شوهرم نمیره آخه ما خونه ساختیم اصلا نیومد یه نگا بندازه مغازه زده مادرشوهرم اصرار داره برو ازش خرید کن شوهرمم نمیره اصلا
حالا جالبه دامادش سگ محلشون میکنه اصلا براشون ارزش قائل نیس ولی خیلی میخانش
ولش کن بگو چشم ولی نرید..مگه رفتن خونه مردم زورکی میشه آخه😐خیلی بدم میاد اینجوری..مامان منم هی میگه زنگ بزن فلانی..خودم بخوام میزنم دیگه.یکی میگه بدتر اصلا دوست ندارم زنگ بزنم
وای من جات بودم اصلا نمیرفتم خونه ی مادرشوهرم که دستور بده...
