دیشب بهش زنگ زدم گفتم فردا میام اونجا آش درست کن برا ناهار
بعد دیشب مهمونی داشتن
منم صبح پشیمون کردم نمیخاستم بیام خونش
بعد ساعتای ۱۱ زنگ زده کجایی پاشو بیا دیگه
گفتم اش درست کردی؟ گفت نه دیشب مهمون داشتیم ی عالمه غذا مونده همونارو میخوریم
گفتم باشه
حالا اومدم میبینم اندازه ی پیاله سوپ مونده با برنج و یکی دوتا بال مرغ
میدونه من از بال مرغ بدم میاد همونارو گرم کرد
منم نخوردم
گفتم همچی گفتی غذا زیاده اینا که همش برنجه
این بال مرغا رو میریختی دور
شبم ی خورشت درست میکردی با برنجا میخوردین
الانم گشنمه چکار کنم که ناراحت نشه