چند روز پیش خونه مامانم بودیم
شوهرم از سرکار اومد واسه شام
داشت تلوزیون نگاه میکرد که صداش خیلی بلند بود من گفتم کمش کن آقا ناراحت شد و گفت اصلا نگاه نمیکنم ببند تلویزیون رو
منم گفتم خب نگاه نکن بخاطر این حرفم به من گفت صبر کن حالا میبینی باهات چیکار میکنم
بعدش غذا رو آوردیم گفت من نمیخورم توام بخور پاشو بریم خونه
مامانم چند بار گفت خواهش میکنم بیا غذاتو بخور ناراحت نشو اصلا گوش نداد یه رفتاری کرد که مادر بیچارمم نتونست غذا بخوره
الان خواهرش زنگ زده منو دعوت کرده واسه قرآن خوانی مرثیه به نظرتون برم یا نه