روم نیست به بقیه بگم میترسم مسخرم کنن
دوستم ضد شوهره وخودش شوهر داره میگه ازدواج چیه
واقعا دیگه کشش پشت کنکور موندنو ندارم خسته شدم
پیش خونوادمو بقیه جوری وانمودمیکنم وکلاس میزارم انگار ازدواج خوب نیست
ولی ته دلم ارامشو سر وسامون گرفتن باهاشو میخام با اونی که نمیدونم کیه
هر چند سختتره و شانسیه ولی واقعا شرایط پشت کنکور موندنو ندارم
از ازدواج نه خوشم میاد نه بدم میاد
تهش وظیفه خودشه پول بهم بده وهمون دختر معلمم از سرشون زیادیه