برم تو خونه پنیر بخورم یهو از گشنگی ناخودآگاه دستمو گذاشتم رو شکمم گفتم ویییییییییی
یه مرد میانسال وایساده بود پشت سرم گفت چیشده گفتم هیچی یهو ب نونوا گفتم آقا بکش برم
یه پیرزنم وایساده بود جلو هی با نونوا دعوا میکرد ک پول نکش همینجوری بده و فلان!!! آقا هیچی یهو دیدم صف شلوغ شد هرکی هرکی شد ۵ تا نونمو برداشتم روهم دیگه بغل کردم با پلاستیک کارت کشیدم سریع اومدم پیرزنه داد هویییی بدون صف چرا نون برمیداری!!! داد زدم عزیزم اونایی ک ۵ تایی آن نیاز ب صف ندارن ک... هیچی دیگ
یهو رسیدم دم در دیدم مرده دنبالم میکرده با ماشین درمونو یاد گرفت
بنظرتون چرا افتاده بود دنبالم