بچها مادرشوهرم یلدا دعوتمون کرد من گفتم باشه میایم
بااین ک فامیلا خودمم دعوتمون کرده بودن گفتم اونجا واجبتره میریم اونجا چون حوصله بحث با شوهرم نداشتم
حالا دیشب جاریم گفت من امسال میرم خونه بابام
خواهرشوهرمم گفت مادرشوهرم مهمون داره اونجام
دیگه مامانش گفت پس توهم فامیلات دعوت کرده بودن برو اونجا یلدا
یه شب دیگه همه باهم جم میشیم یلدا میگیریم منم گفتم برا من فرقی نداشت باشه
دیگه حالا ب شوهرم گفتم مامانت اینجور گفت
میگه من هیچ جا نمیام میمونم خونه خودم و مامانم اینا رو دعوت میکنم
منم گفتم من یه شب جشنه میخوام بهم خوش بگذره من از هیچ کس پذیرایی نمیکنم
گفت تو غلط میکنی
کثافت بیشعور انقدر عصبی ام عصبی ام دارم دق میکنم از دستش