خانومایی ک خیانت دیدین

خب با سه تا بچه قد و نیم قد خیلی سختی کشیدم

اتفاقا اصلا دلم براش نمیسوزه

میدونی یبار وقتی تازه زایمان کرده بودم دیدم باذی زنه که همسایه بود و چندان زن درستی هم نبود چت کرده بود حرفای خاصی نزده بودن ولی معلوم بود میخواست مخ زنه رو‌بزنه .

یبارم ۱ سال بد اون تو گوشیش دیدم ب دوستش پیام داده و شماره خاله خواسته بود دیگه نمیدونم رفته بود یا نه . یبارم تو اینستا با ی دختر چت کرده بود اون دختر بهش گفته بود متاهلی و زنت بفهمه بد میشه این کارت خیانته برگشته بود گفته بود زنمو دوست دارم ولی تفریح لازمه  نگاهش و گاهی حرف زدنش با زنا رو‌هم زیر نظر گرفتم  زیاد جالب نبود نتیجه کلا زیاد دروغ میگه شاید خیانت های بزرگ تر از اونام کرده  اعتمادب بهش ندارم .

مشکل ما تنها خیانت نیس کلی مشکل اخلاقی داره و‌خودشم میدونه مشکل اونه ولی حل نمیکنه 

شمام خیانت کرده همسرت

بله چجورم

متاسفم .

تونستی کنار بیای من نمیتونم مدتها گذشته هميشه  تو‌مغزمه تو‌فکرمه تا ی چیزی میشه میزنم تو‌صورت شوهرم یکم عوض شدم بی پروا شدم حاضر جوابی میکنم گاهی بدون ملاحظه خرج میکنم دروغ میگم  اهمیت نمیدم بهش ولی باز دلم خنک نمیشه

اره هر س،بارشو دفعه اول طلبکار بود چرا گوشیشو دیدم 

دفعه های بدی لال شده بود .

ولی میدونی از امروز ب بد صادق ترین و‌فا دار ترین مرد هم بشه ی کینه ی جای سیاه تو‌دل من هست زد ی زخم که عر چقدم بگذره  خوب نمیشه که نمیشه .

چند روز پیش داشت با باباش درموردخیانت ی مردی میگفت که پدر شوهرمم طرفو‌میشناخت  پدر شوهرم گفت پردم چه دی وث شدن زن بچه داره خیانت میکنه منم تو‌چشاش زل زدم گفتم انشالاه منقزض بشن نسل این مردا ازه بعضیا عوضی شدن بله بابا جون بابد بمیرن این ادما  و تو چشاش نگا میکردم  لال شده بود

اره هر س،بارشو دفعه اول طلبکار بود چرا گوشیشو دیدم 

دفعه های بدی لال شده بود .

ولی میدونی از امروز ب بد صادق ترین و‌فا دار ترین مرد هم بشه ی کینه ی جای سیاه تو‌دل من هست زد ی زخم که عر چقدم بگذره  خوب نمیشه که نمیشه .

چند روز پیش داشت با باباش درموردخیانت ی مردی میگفت که پدر شوهرمم طرفو‌میشناخت  پدر شوهرم گفت پردم چه دی وث شدن زن بچه داره خیانت میکنه منم تو‌چشاش زل زدم گفتم انشالاه منقزض بشن نسل این مردا ازه بعضیا عوضی شدن بله بابا جون بابد بمیرن این ادما  و تو چشاش نگا میکردم  لال شده بود

منم این تغییرا رو داشتم

شوهرمو به پشمم گرفتم

نصف روز بیرون میموندم بقیه روزم به خونه زندگی میرسیدم یا خونه مامانمینا میرفتم خلاصه سعی میکردم به خودم خوش بگزرونم اعتماد بنفسمو بردم بالا تیپ جدید غذاهای جدید امتحان میکنم

من با خانوادش، ی ساختمونم زیاد نمیتونم پر بال باز کنم 

با اون دل شکستت دعا کن خلاص شم از اینجا 

سرکارم تا دو

دعاذمیکنم شوهرت و اون زنه یه جایی گیر کنن و یادشون بیاد یه دلی رو شکستن و هردو ناقص پس بدن مث شوهر من و اون دختره

من فقط دلم میخواد اول خلنوادش خلاص شم بد با شوهرم ببینم‌چه میکنم 

از اونجایی که نمیتونم طلاق بگیرم مجبورم سر کنم ولژ اینکه چجوری سر کنم الله داند