تصمیم گرفتم فراموشش بکنم الان نزدیک به ۱۷ روز میگذره اگر واقعا منو میخواست و دوستم داشت باید تو این ۱۷ روز اقدام میکرد میومد آشتی کنیم دیگه کامل باورم شد که اون منو نمیخواست شاید فقط یکم وابسته بوده که الان دیگه براش مهم نیستم وقتی من برای اون مهم نیستم پس مصلا منم سعی میکنم اون برام مهم نباشه از یه آقا شنیدم که گفت اگر پسری واقعا دوست داشته باشه خودش به آب و آتیش میزنه که بهت برسه نه اینکه اول راه ولت کنه حس میکنم این اومد دید یکم داره سخت میشه فشار اومد بهش گزاشت رفت در کل فهمیدم آنقدر که من عذاب کشیدم اون نکشید شایدم حتی اصلا یکم هم سختش نبوده