به عینه میفهمتت
بابا منک همه نزدیکام کنارم بودن
مادشوهرم طبقه پایین ماست
نمیومد بپرسه دختر جان خوبه حالت کمک لازم نداری
اصلااا
دوتا بچه شیری دارم
خداروشکر گذشت از اون موقع ها اما یادم نمیره تو شرایط سختم خدا کمکم کرد
توم توقع کمک از هیچکس نداشته باش
قرص بخور برو آمپول بزن برای خودت سوپ درست کن دمنوش گیاهی بخور زود خوب بشی
تو این دوره هیچکس بدردت نمیخوره مطمن باش
خودت دستتو بزار رو زانو تو با علی بگو
این روزا میگذره
الان بچهام یکیشون ده ماهشه
یکیشون ۱ سال ده ماهشه
برام سخت میگذره اما وقتی یادم میفتع کسیو ندارم خودم مرهم دلم میشم