بچه ها قبل از من شوهرم هیچی نداشتا زمستون سرما با موتور میرفت میومد ماشین زیر پاش رو از من داره کل زندگیش رو از من داره بعد از وقتی که ماشین خریدیم فکر میکنه ماله اونه میشینه توش فاز میگیره انگار چه خبره چند شب پیشا بیرون بودیم رفتیم مادرش رو بیاریم سر راه بعد همیشه مادرش میشینه جلو ماشین چون شوهرم میگه پیره و بزرگتره و امثال اینجور حرفا منو قانع کنه خلاصه تو ماشین بودیم من جلو نشستم رسیدیم که مادرش رو بیاریم من داشتم حرف میزدم یهو برگشت گفت مادرم داره میادا میری بشینی پشت اون بیاد جلو گفتم یعنی چی و گفت دوباره جنگ میشه من حوصله ندارم و خودت باید عقلت برسه رو حساب احترام بزرگتری بری پشت خیلی بغض کردم رفتم پشت نشستم شما جای من باشین ناراحت میشین
ما هر وقت میخوایم جایی بریم تعارف میکنم بیاد جلو اگه باهامون باشه ،خودش میگه تو برو پیش شوهرت بشین من عقب راحتترم
خود مادر شوهرت باید انقدر فهمیده باشه که اینکار بکنه مگه عقده ماشین دارن ،من هر کی همراهمون بیاد مثلا آقا باشه میگم بره جلو ما عقب راحت باشیم ،مادرشوهرمم که همیشه بهش تعارف میکنم اما قبول نمیکنه بعضی وقتا راه دور باشه یا احساس کنم اذیته اصرار میکنم میره
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!