2777
2789
عنوان

خاطره از مادرشوهرم

382 بازدید | 17 پست

ما همسایه مادر شوهرم بودیم جای دیگه بخاطر ساخت خونه خونه اجاره کردیم یکسال بعد ما مدام در حال رفت و امد بودیم 

یبار من کار داشتم نرفتم خونه مستاجری مون همسرم رفت 

بعد مادرشوعرم به بهانه دکتر رفت خونه ما جاریمم دعوت کرد حالا جاریم دشمن خونی من بود چند سال فقط هدفش بهم زدن زندگی من بود.حتی باشوهرش سر رفتار عادی مادرشوهر با من دعوا میکرد تهمت و دروغ و... پشت سرم میگفت و مادرشوهر با اطلاع از همه اینا بازم دعوتش کرد خونه من و ازش دعوت و پذیرایی کرد. صبح روز بعدش که رفتم خونه دختر جاری اومد گفت اره زن عمو مامانم دیشب اومد اینجا نشست شامم قورمه سبزی خوردیم 

به مادرشوعر گفتم انکار گرد گفتم چرا دروغ میگی بچه خودش گفت طلبکار شد که حرف میکشی از بچه منم گفتم بیخود کرد ک اومد و اوردیش 

خلاصه جاری زنگ زد ک زن ولویی علی(مثلا شوهرم علی) زیر دخترم را کشید و اینو گفت. دقیق صداش میومد منم گفتم هرچی میگی سوزته ک دستت رو شد بگو بلکه خنک شی از اونور مادرشوهر خیت شد گفت میخام برم خونم. گذشته ولی هیچوقت بدی های مادرشوهرم رو فراموش نمیکنم


جان جانانم💗💕

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چه حوصله ای  داری

میشه لطفا پست های منو لایک نکنید به هیچ عنوان لطفا... و اینکه اگه ناخواسته توی تاپیکی بحثی پیش میاد و ناخواسته کسی ناراحت میشه از صحبتهام پیشاپیش عذر خواهم حلال بفرمایید.
شوهرم اونجا نبود ک دعوتش کرد اومد دنبال من

حالا تو چی میگی به مادرشوهر من 

من یه زمان کار می کردم شاغل بودم بچه مو دادم دست مادرشوهر اونقدر بی مسیولیت بود بچه م از بلندی پرت شده بود پایین بعد دزدکی با پدرشوهرم برده بود دکتر به منم نکفته بود بعدا از پیامک بیمه فهمیدم که سی تی کردن جالبه گردن هم نمی گرفت 

حالا تو چی میگی به مادرشوهر من من یه زمان کار می کردم شاغل بودم بچه مو دادم دست مادرشوهر اونقدر بی م ...

 تو‌دیگه کی هستی .هم فک می کنی مادرشوهرت نوکر بچه ی شماست هم بردن دکتر و‌ هنوزم راضی نیستی خب بشین خونه خودت ازش مراقبت کن خانم با مسئولیت

چرا میدادیش؟ البته منم دادم یسال خیلی بی محلی میکزد منم دیگ ندادم همزمان ک بچه من میرقت پیشش گزدگیری ...

مجبور بودم مادر ندارم دیگه نرفتم سرمار فکر کن شوهرم می برد پیش نه نه ش راحت عیاشی می کرد 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز