بخدا گفتن نداره این چیزا
شما که منو نمیشناسی بخوام تعریف از خود کنم
ولی خونه ی خودش جای پایین شهره، قدیمی، محل خلافکار
من بهش گفتم واقعا نمیتونم اونجاها زندگی کنم چون همیشه جای بالای شهر بودم، گفت پول ندارم خونمو عوض کنم گفتم اشکال نداره بریم تو خونه ی من زندگی کنیم
کلی وسیله خریدم، از مبل و تخت دونفره و تخت خواب واسه بچه ها بگیر تا چیزای کوچیک
توی قسط و وام هایی که داره هرماه کمکش میکنم
ماهی 20 میلیون درآمد دارم همممممشو دارم توی این زندگی خرج میکنم
بابام بنده خدا هزینه ی مدرسه ی بچه ها، سرویس بچه ها، کلاس های متفرقه ای که میرن، پول تلفن خونه و قبض برق و... میده
انقدر بهمون میرسه از گوشت و مرغ و ماهی و برنج و آجیل و.... هررررچی میخرن سهم ما رو هم میاره
خونمون توی یک مجتمع هست با بابام اینا
هرچی میخره سر راه اول سهم ما رو میاره
شوهرم خواست ماشینو عوض کنه من 250 میلیون کمکش کردم
اصلا همه ی اطرافیانش بهش میگن چقدر خوش شانس بودی گیر این خانواده افتادی
اما خودش نشون داد خیییلی بی لیاقته و من نباید همه چیمو بذارم پای این مرد