امشب از ته قلبم دعا کردم خدا جواب عروسمونو بده با اینکه هیچوقت بهش بی احترامی نکردم ولی آزوقهی عروسمون شد جون خانوادش اصلا براش کاری نکردن و کلا هیچی نداشت ما همیشه تمیز و شیک بودیم بغض عجیبی نسبت بهمون داشت از همون اولش، با لینکه چقدر باهاش هم خوبیم و یکبار هم به روش هیچی رو نیاوردیم ، ولی سر هر چیز کوچیکی همیشه با من بد بود ولی امشب یه حرفایی در مورد من به پدر مادر و برادرم زد که گفتم من اینا رو نکردم که میگی ولی خدا بین من و تو شاهد انشالله روز به روز خوشبخت تر و خوشحال تر باشیولی واقعا قلبم شکسته برای قلب شکستم دعا کنید