2777
2789
عنوان

خجالت اور ترین کاری که کردی یا دیدی تعریف کن🤣

| مشاهده متن کامل بحث + 1810 بازدید | 91 پست
خنده دار نیست ولیمیخواستم دو تا بسه نون تست بخرم یکیشوگذاشتم حساب کرد اون یکی تو دستم بود یادم رفت😑 ...

🤭🤭کاری ک شده حواست پرت شده

“اینجا هستم تا حس خوب و نیت‌های خیر رو با شما شریک بشم. هدفم گسترش آرامش و شادیه بیایید دنیارو زیباتر کنیم^💚

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بنزين خودم نميزنم، ميدم كارگر جايگاه بزنه ، يه دفعه ميخواستم بگم بنزين سوپر نزن، گفتم از اين بدون سر ...

😂😂😂😂😂😂

“اینجا هستم تا حس خوب و نیت‌های خیر رو با شما شریک بشم. هدفم گسترش آرامش و شادیه بیایید دنیارو زیباتر کنیم^💚

با جوراب پریدم تو استخر یا اینکه تو دستای دوست پسرم بالا اوردم بهش فکر میکنم اااب میشمم دمش گرم هنوز ...

فوبیای استفراغ داشتم با این حرفت ترسم ریخت🥲🤣🤭🤭🤭

“اینجا هستم تا حس خوب و نیت‌های خیر رو با شما شریک بشم. هدفم گسترش آرامش و شادیه بیایید دنیارو زیباتر کنیم^💚

تو دوران نوجوانی وسط خنده توی جمع یهو یه گووووووز محکم ازم ول شد یبارم اومدم از ی پسری عکس بندازم دز ...

واااااای 😂😂😂

“اینجا هستم تا حس خوب و نیت‌های خیر رو با شما شریک بشم. هدفم گسترش آرامش و شادیه بیایید دنیارو زیباتر کنیم^💚

با ی نفر داشتم حرف میزدم رسیدیم که اهل کجایم بعد گفت فلان جا و من چون خاطره خوشی از اونجا نداشتم ی کم بعد حواسم نبودم گفتم مردم فلان جا خیلی بی فرهنگ و عوضین 🤦‍♀️بعد یادم اومد خودش دقیقن اونجایی چقد خجالت کشیدم 

میدانستم زهر است،و چشیدم 🙃

وقتی بچه بودم ب نامزدم گفته بودم بابات ک*...میکنم دهن بابات

بچه ی بد دهنی بودم

اونم خواسته بزنه منو مامان بزرگم نزاشته

الانم وقتی کنار همیم

بی پروا میگه دستتو میزاشتی رو شلوارت شلوارتو میکشیدی پایین میگفتی بهم😂😂😂

دیگه خودتون فکرشو بکنید

خودارضایی یکی از فامیلای مادرم رو دیدم تو اتاقمون که دعوتشون کرده بودیم جا خورد بنده خدا تا منو دید منم دبستانی بودم اونموقع تا ی هفته لال و هرز شدم و افسردگی گرفتم😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز