نمیشه به خودم بیام ،، دارم زندگی میکنم بخاطر بچم اما ب سختیی اگر میشد مثل دوتا دوست کنار هم زندگی میکردیم حرفی نداشتم اما نیاز جنسی اون برام خیلی سخته 😭 متاسفم برای کسایی ک اینجا میان برای من تاسف میخورن امیدوارم براشون پیش بیاد
اون بیرون هیچ خبری نیست دو دستی شوهرتو بچسپ
گذشته تم رها کن بزار توی همون ۱۳سال پیش بمونه اگه با اون آقا حرف نمیزدی هیچوقت اون حس دوباره تو وجودت جون نمیگرفت بلاکش کن
الان واقعا اذیتی
نه به خودت آسیب بزن
نه شوهرت
بیچاره چه گناهی کرده
هر طور شده بهش بگو جداشو
ولی هرگز به سمت اون مرد نرو
اینو یادت نره
اون گرگی در لباس میشه
که اومده تو زندگی زن شوهر دار
خلاصه مراقب باش
۲۲ سال پیش عاشق همکلاسی دانشگاهم شدم حسادت دوستام ما رو از هم جدا کرد تا چهارسال بعد به پام موند ولی دیگه برای من تموم شده بود باوجودیکه دوسش داشتم سال نود اتفاقی تو بانک نزدیک خونه مادربزرگم دیدمش گفت یه ساله ازدواج کرده و ازم دلخور بود ولی من بهش فهموندم که همه چی واسم تموم شده و آرزوی خوشبختی کردم واسش چون عاشقش بودم اون زن داشت و حق اون زن خیانت شوهرش نبود اون باید میرفت و زندگی می‌کرد منم سه سال بعدش ازدواج کردم به همسرم گفتم عاشق بودم چون حق طبیعیش بود بدونه الان زندگیم رو با تمام مشکلات و کاستی هاش و فرقهایی که شوهرم با کسی که دوسش داشتم دوست دارم و دلم میخاد شوهرم و پسرم همیشه سلامت کنارم باشن.اون یه احساس پاک بود که هیچوقت کهنه نمیشه و یه خاطره خوش از جوونی منه ولی هر کدوم از ما ازدواج کردین و متعهد به کسی دیگه کاش همه اونایی که میگن عاشقن واقعا بفهمن عشق و دوست داشتن با خودخواهی فرق داره عشق یعنی از خودت بگذری و بذاری اون بره و کنار همسرش خوشبخت بشه و تو هم پای عهد و پیمان با شوهرت وایسی این عشقه ولی چیزی که بعضیا میگن فقط خودخواهیه نه عشق
تو دو هوائه شدی
هواییت کرده
قسمت هم بودید مطمئن باش از کنار هم رد نمیشدید
تروخدا نکن خیانته
خیانت توجیح نداره
بچت گناه داره
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز