من به احترام مهمون بودنش سلام و احوالپرسی و پذیرایی میکردم اما سرسنگین بودم ..از شوهرم هم توقع نداشتم به مادرش بی احترامی یا کم محلی کنه ..اما صد درصد توقع داشتم جلوی مادرش خیلی خیلی بهم احترام بزاره و هوامو داشته باشه ..
علت اومدنش بچه هام بود که مریضن . البته من هیچ کمکی از کسی نخواستم و ایشون هم بدون اطلاع اومدن . روز اول من بیمارستتان بودم با دخترم اما بعدش اومدم خونه سلام کردم و جواب داد دیگه حرفی نزدیم . نهارم پختم کمکم که اصلا نکرد بعدم نهار نخورد منم اصرار نکردم . کاملا معلوم بود حرص کرده!!!
دیگه این ته منت کشی یک آدم بزرگتره که بیاد خونه فرد کوچکترین که باهاش قهره.کوتاه بیا دیگه.
دقیقا همین کار رو کردم . بعدمن بچه هام پرستار دارن امروزم پرستاره بود . گویا به مادرشوهرم گفته بودم بچه ها بغل نکنید همش کمرتون درد میگیره . بعد مادر شوهر من بهش گیر داده که عروسم (یعنی من) گفته این طوری بگی که بچشو بغل نکنم . اصلا خیلی جالب بود چون من اصلا ان لحظه تو اشپزخونه بودم و خیلی مادرشوهرم فکرش زشته به نظرم
دوتا شهر متفاوتیم و دو روز این جا بودن نمیشد بعددم شکهرم ازنم خواست نهار بپزم هر چند ایشونم نمیگفت من تدارک میدیدم چون تربیتم همین بود . مادرشوهرمم نهار نخورد . ببین عملا من کار درست رو کردم کار ایشون زشت بوده
خوش حالم که کاری که کردم با نظر همه دوستان یکی هست . نه شوهرم احترام گذاشت فقط دوست دارم همه رفتار های زشت مادرش مد نظرش باشه . بخدا ارزو دارم همین طور که جلوی من و توی جمع برای خانوادش به به میکنه وازشون تعریف میکنه با منم طوری رفتار کنه که دلگرم بشم . دقیقا حرف نمیزنه اگرم بزنه دستوری
الهی قربونت بشم منم دقیقا همین انتظار رو داشتم منتها شوهرم فقط هوای خانوادش رو تو جمع داره واقعا خیلی از رفتارش با خودم جلوی خانوادش دلگیرم . هیچ وقت طوری رفتار نکرده که حس کنم برای یه حامیه بزرگه . فقط از مامانش تعریف میکرد . حای یه تشکر درست بعد از غذا ازم نکرد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز