سلام عزیزم من چوبی سابقم اون کاربریم دو ماه تعلیق خورده ممنونم ازت این همه وقت گذاشتی و تایپ کردی ...
نمیدونم در مقابل این همه محبت چی بگم
اصلا کلمه ای پیدا نمی کنم...🥲✨️🌱
عزیز دلم الهی همیشه نور خدا تو زندگیت جاری باشه❤️
ممنون از دعای خیرت باور کن گاهی که یه انرژی خوبی بهم میرسه و حال درونیم خوب میشه با خودم میگم یعنی این دعای کیه که بهم رسیده مادرم دوست یا یه غریبه...🥺گاهی آدما ندیده و نشناخته و حتی با هم حرف هم نزده میتونن دوست های خوبی برای هم باشن
تو یکی از اونایی❤️🥲🎄
اگه بخوام از حالم برات بگم باید بگم به اندازه ی سال پیش این موقع ها بی قرار نیستم... اون خنجری که پارسال خوردم درسته زخمش از رو بسته شده اما دردش درونی شده و متاسفانه باید بگم هنوزم رنجم میده 😔
اونطور بی قرار و آشفته نیستم .... اما یادآوری گذشته ای که پر از دروغ و ریا بود داغونم کرده گذشته ای که من پر بودم از عشق و محبت از این که دیگه هیچ وقت اون آدم سابق نمیشم عذابم میده🥺 گاهی با خودم میگم یعنی چه درد و رنجی میتونه تقاص گناه اون زن تقاص رنجی که به من تحمیل کرد باشه؟؟هر چی فکر میکنم هیچ دردی که خدا بهش بده منو آروم نمیکنه فقط می خوام قیامت باهاش روبه رو بشم و اونجا حقمو ازش بگیرم
متاسفانه حتی با تقاص دادن شوهرم و اون زن هم آروم نمیشم...
عزیزم اوایل خیلی تصمیم داشتم جدا بشم اما هر چی فکر کردم
و مشورت گرفتم باید به خاطر روحیه ی حساس پسرم ادامه میدادم
تا ببینم سرنوشت چی برام رقم میزنه🥲💔
امروز یه چند تا جمله مفهومی ناب از شمس تبریزی خوندم یادِ خودم افتادم میگه که ؛
چون در دریا افتادی و شنا نمیدانی.
مُرده شو!
تا آب تو را بر سَر نهد...
یعنی تو شرایطی که هیچ راه حلی نمیتونی برای مشکلاتت یا بهتر کردن حالت و بهبود اوضاع پیدا کنی،بهترین راه حل چیه؟
اینه که آروم بگیری و رها کنی تا جریان زندگی خودش بهترین ها رو برات رقم بزنه
باید پارو نزد وا داد دل رو به دریا داد
خودش میبرتت هر جا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همون جاست...
سعی دارم آروم کنم خودمو ... تو این یک سال به اندازه ده سال بزرگ شدم فهمیدم هیچ وقت صرفاً همه ی آدما لایق عشق و محبت و دوست داشتن ما نیستن... گاهی باید دوزِ محبت و عشق رو پایین بیاریم ببینیم آیا طرف مقابل هم به اندازه ای که ما براش جون میدیم تب میکنه؟!یا فقط طبل تو خالیه...
میدونی مرز بین عشق و نفرت به اندازه ی یه مو ...
شاید باورش برات سخت باشه اوایل از شوهرم متنفر شدم اما الان مدت هاست نسبت به شوهرم و کاراش بی تفاوت شدم یعنی از مرز تنفر هم گذشتم و رسیدم به بی تفاوتی... حس میکنم اینجوری حالم بهتره
تنفر داشت منو از پا مینداخت اما حالا دیگه انگار فرو رفتم تو
بی تفاوتی ... دیگه برام اهمیتی نداره کجاست چیکار میکنه
حتی با کی ارتباط داره...
زیاد شد... ببخشید سرتم درد آوردم
عزیزم من یه معذرت خواهی بزرگ بهت بدهکارم 😔
ببخش و حلالم کن هیچ دوست ندارم باعث ناراحتیِ کسی بشم
در آخر دوباره از لطف و محبت بی کرانت به خودم ممنونم🧡🌿