خونه مامانم بودیم مامانم میخواست چیدمان وسایل خونه رو تغییر بده همسرم تلویزیون رو جابه جا کرد وقتی زد به پریز روشن نشد منم هول شدم گفتم عزیزم درش بیار بکن توی یه سوراخ دیگه اون سوراخ همیشگی نه یه سوراخ دیگه خوبه
.
.
حالا خودم متوجه هیچ سوتی نشدم فقط دیدم شوهرم از خجالت داره ذوب میشه مامانمم توی افق محو شد بنده خدا