2777
2789

سلام بچه‌ها حالتون چطوره خوبین بچه‌ها اگه میشه تاپیک منو تا آخر بخونید من یه مشکلی دارم دقیقاً یک ساعت پیش من دستم بود چسب حرارتی سوخت نی دستم که نه انگشت شستم اونجایی که مهر می‌زنیم اثر انگشت می‌زنیم اونجاش دقیقاً سوخته  خیلی شدید درد داره خیلی می‌سوزه اصلاً قابل تحمل نیست گذاشتمش تو آب سرد دارم تحمل می‌کنم می‌تونم گوشی دستم بگیرم ن اون لحظه‌ای که عیب نداره دستم سوخت حالا چند دقیقه بعدش به نامزدم زنگ زدم و گفتم که نه نه می‌خواستم بگم که دستم سوخته که قطع کرد جواب نداد قطع کرد پیام آماده فرستاد که الان نمی‌توانم صحبت کنم بعد چند دقیقه خودش زنگ زد گفتش که بچه دوستم آوردم دکتر نمی‌تونم صحبت کنم و فلان و اینا بعد گفتم خب باشه دستم سوخته خیلی درد دارم فلان گفتش کجای دستت گفتم انگشت شستم کلاً سوخته بگو  عیب نداره خوب میشه زود من خودمم می‌دونستم عیب نداره خوب میشه زود اما دلم می‌خواست مثلاً یه پمادی چیزی برام بخره بیاره نه اینکه به فکر بچه دوستش باشه بعد من خیلی ناراحت شدم خیلی بعد بهش ویس دادم تو روبیکا گفتم تا وقتی که اولویتتو دوستاته بهم زنگ نزن مگه بچه دوستت عمو دایی و عمه و خاله و اینا نداره که تو بردیش دکتر مگه مامان نداره خب مامانش می‌برد دکتر یه ماشین می‌گرفت می‌برد گفتم از این به بعد بدون اجازه من  حتی نمی‌تونی دستشویی بری باید از من اجازه بگیری  بنظرتون چیکار کنم چجوری تنبیهش کنم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بی توجهیش به کنار 

ولی اینکه بخوای بهش بگی باید از من اجازه بگیری واسه هرکاری مطمعن باش ازت فراری میشه

 من یه دختر  تحصیلکرده ی شاغل و مستقلم که دلم میخواست یه خانوم متاهلِ خانه دار باشم به جای سروکله زدن با بچه های مردم شوهرداری کنم و بچه ی خودمو بزرگ کنم ولی مهرم به دل کسی نیوفتاد تا امروز که ۲۴ سالمه هیج مردی بهم دوستت دارم نگفته یه نگاه محبت آمیز نکرده دستامو تو دستاش نگرفته من لیاقتشو داشتم که عشق رو تجربه کنم ولی کسی منو نخواست ... اگه مردی تو زندگیتون دارید که دوستتون داره قدرشو بدونید زندگی تکراریه شما حسرت خیلی هاس .تحصیلات و شغل و رفیق و گردش و تفریح کمبود های احساسی آدمو جبران نمیکنه 

منم تو دوره نامزدیم همین مشکلو داشتم با شوهرم.خیلی بی احساسو بی مسئولیت بود.ولی اصلا بهش اهمیت ندادم 

دلم براش تنگ میشد دلم پر پر میزد بیاد ببینمش ولی نمیگفتم اونقدر نمیگفتم تا خودش میگفت بیام ببینمت

بازم با اینکه ذوق میکردم بهش میگفتم خودت میدونی میایی بیا 

بهش اهمیت نده بزار بیاد دنبالت.الان عین چسب میمونه مگه ول میکنههههه الان از خدامه یه روز ولم کنه

اوایل نامزدی یا تو دوره نامزدی تا یه حدی عادیه درست میشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز