چندین سال پیش با یه پسری اشنا شدم منو به یه کافه رستوران دعوت کرد پیتزا و قهوه خوردیم
من چون هنوز تصمیم خودمو نگرفته بودم که بمونم باهاش یا نه بهش گفتم اجازه بده من دونگ خودمو بدم که بعدا خواستم جدا بشم تو رودروایسی نمونم.
پسره هم گفت الا و بلا نمیزارم تو دست تو جیب خودت بکنی. من اصرار اون اصرار
آخرش گفت اگه میخوای پول کافه رو حساب کنی یه شرط داره
گفتم چه شرطی؟ یکم خجالت کشید بعد گفت باید یه بوس بهم بدی بزارم تو حساب کنی
گفتم پس گمشو خودت حساب کن. چپ چپ هم بهش نگا کردم دست و بالشو جمع کرد
الان پسره شوهرمه ولی باز یاد هول بودنش افتادم حرصی شدم😑