2777
2789
عنوان

افسردگیبعد از زایمان و ماجراهاش

| مشاهده متن کامل بحث + 115 بازدید | 21 پست

حتی یه لحظه هم به خودکشی فکر نکردم

وقتی خبر خودکشی میشنیدم

میگفتم پس خانواده چی پس بچه و پدر و مادر چی


میترسیدم میگفتم اگه طوریم بشه بچم چی میشه

ولی تو ناخودآگاهم میگفتم اگه حالم بد شد

از تراس افتادم چی


همسرم انگار بخاطر حرفی که بهش زده بودم حساس شده بود

میدیدم هربار رفتم تو تراس کاری انجام بدم

به یه بهانه ای اونم میاد با هام صحبت میکنه

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من عادت داشتم به تنها موندن تو خونه

کلا از همون بچگیم نمیترسیدم

شبا هم راحت میرفتم سرویس حیاط و برمیگشتم

اصلا ترس تنهایی و ترس شب برام معنایی نداشت

یا وقتی کسی فوت میکرد


حدودا ۶ ۷ ماهی از زایمانم گذشته بود

زن داییم خیلی یهویی فوت کرد

من اصلا تو مراسماتش نبودم

ولی خیلی ترسیده بود

از خونه از اتاقا

شب همیشه یه لامپ تو خونه روشن بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز