2777
2789

منو خواهرم شهر غریبیم

بعد خواهرم دوتا دختر داره ۷سال و ۱۳سال

بشششششششدت رو مخ و اذیت کن

بعد پدرمادرم از شهر خودمون اومدن اینجا

هفته ای ۴روز پیش من و اخرهفته ها پیش خاهرم

امشب خاهرم اینارو دعوت کردم ک دگ پدرمادرمم بیارن اینجا

از همون غروب خاهرزاده هام بشششششششدت اذیت و سرصدا و رومخ

بعد واحد کناریمون عروس صابخونس و دیوار نازک هرچی بگی میشنون

اینام داد بیداد و سرصدا


بعد

خب

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

کوچیکه هی نیشگون میگرف منو 

عمدا انار میبرد رو فرش

نمینشست روی روفرشی

بعد میگف تو چاقی دسشویی جات میشه؟

هی اذیت و گاز و لگد و دیوونه بازی

منم هی میگفتم بسه بشین بشین بشین

بعد دگ خاهرم از دسش عصبی شد گف پاشو بریم و چارتا حرف بهش زد 

قشنگ ابرومون رف اقد بلند حرف میزدن

بعد دگ رفتن


بعد

اونا ک رفتن پدرمادرم گفتن که اره تقصیر تو بود خیلی بکن نکن کردی تشر زدی

بعد واااااااقعا داشتن ناحق میگفتن خداشاهده پدرمو دراورد بچه

یهو بابام به حالت قهر گفت اصن من میرم و پاشد لباس پوشید

شوهرم دنبالش رفت

بعد بابام از خیابون زنگ زد ب خاهرم ک بیا دنبالم


خاهرم اینا اومدن دنبالش و خاهرم میگ من اصلا از دست دنیا ناراحت نیستم من داشتم رفتار بچم میدیدم چقد اذیت کرده

بابام تو ماشینشون پایین نشسته بود

خاهرم اومد بالا

مادرمم ک شروع کرده بود ک اره تقصیر توعه همیطو نشسته بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز