خیلی از همسرم وخانوادش ناراحت بودم خیلی گفتم کل فامیلاشون هم همین طور هستن فقط توی ظاهراً مثال مذهبی هستن کل شهرشون همینه فلانه همین جور توی دل خودم میگفتم گریه میکردم ظهر خوابیدم خواب دیدم بردنم پیش شخصی گفتن ایشون فلان علامه هست کلی باهام صحبت کرد توی باغی بود بعد بیدار شدم اسمشون زدم اینترنت دیدم مال شهر همسرم هستن و چه علامه بزرگی بودن
ولی من مردم یه شهرو میشناسم حتا یه نفر خوبشونو نمیگه
دقیقا
مثلا خارجی ها مهمون عمم بودن اونم دستپختش خوب نیست هم نظافت خونش افتضاحه ، درست نیست اون خارجی ها بگن کلا ایرانی ها ...
من خسته شدم از بس اینو تو سایت گفتم
گفتم مشت نمونه ی خروار نیست
باز یه عده ....
چی بگم بهشون
حرف خودشونو میزنن
از اون خواب های قشنگ بوده ها..منم یه بار شبیهش رو دیدم.خیلی خواب واضحی بود.خیلی هم اثر مثبت گذاشته تو زندگیم.♥️
ولی همینطوره مردمشون دقیق همونطورن
من همیشه شنیده بودم یک قوم خیلی متعصبن رو خودشون باور نمیکردم تا زمانی ک خواستم عروسشون بشم وای نگم چ بلاهایی سرن در آوردن با ماهای خودم ف ار کردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 ثانیه پیش
1 ثانیه پیش
1 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز