2777
2789

من خیلی دوسش دارم و پارتنر خوبیه. میدونم نظر دیگران نباید برام اهمیت داشته باشه ولی خب حس بدی میگیرم 

میگن من از اون سر ترم ولی از نظر خودم خیلی معمولیم و از طرفی اینکه یکی رو با چهره اش بسنجی خیلی سطحی و احمقانه اس... 

اگه هستین عکس بذارم زود بردارم 

بذ

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.


ببینم

اگر گرد کسی بسیار گردی ، اگرچه بس عزیزی خوار گردی .اگر عقایدم و دینم (انسانیت) با شما فرق داره امر ب معروف نکنید خواهشا از بحث های مذهبی نفرت دارم ...دختر اصیل آریایی هستم از نسل کوروش . افتخار میکنم ب خون توی رگ هام 

اینجا بدترت میکنن ها

خوردن فکر و شخصیت ها به هم خیلی مهم تره

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

بذار 

اما من باشم اهمیت نمی‌دم واقعا حرف بقیه واسم مهم نیست 

دردی در سینه دارم که درمانی ندارد ‌...آواره کوچه و خیابون شدم بابا یک نگاهی بهم بکن تا کی این دوری رو تحمل کنم ؟ نمی‌خوای منو ببینی ؟ نکنه باهام قهری ؟ یک حرفی بزن بابا جیگر دخترت پر خون شده 

اسی ساییده شدم

اگر گرد کسی بسیار گردی ، اگرچه بس عزیزی خوار گردی .اگر عقایدم و دینم (انسانیت) با شما فرق داره امر ب معروف نکنید خواهشا از بحث های مذهبی نفرت دارم ...دختر اصیل آریایی هستم از نسل کوروش . افتخار میکنم ب خون توی رگ هام 

اسی رفتی عکس بکاری؟

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز