پسر بردارشوهرم دوساله عرق سوز سده بود شرت گشاد پاش بود و گشاد گشاد راه میرفت همه میخندیدن منم گفتم انکار از اتاق زایمان فرار کرده بردارشوهرم ک خواهرشوهرم بهم نگاه کردن خندیدن که اره حرف ندونسته پیش پدرم زده بردارشوهرم گفت ول کن تعطیلات دیگه .
یعنی تاحالا پدرشوهرم یعنی اصلا کلمه زایمان نشنیده ندیده واقعا اینا دیکه کین پدرشوهرم خودش پیش ما حرفیه خاک برسری میگه نگو واقعا که اینا دیگه کین