بچه ها من پارسال قهر بود هیچکی نیومد دنبال خودم مجبور شدم زنگ بزنمبعد5ماه شوهرم بیاد دنبالم ولی تنها اومد پدرمادرش نیومدن بعد چند روز بعد اینکه برگشتم خیلی بد رفتار میکردن باهام چون خودمم زنگ زده بودم بیان دنبالم خیلی دور برداشته بودن یه روز با پدرشوهرم بحثمون هرچی دهنش اومد به من خانوادم گفت منم گفتم بعد بردارشوهرم اومد بیرون شروع کرد فحش دادن پدرشوهرمم حمله کرد بزنه نزاشت مادرشوهرم و همسایه ام بعد دوباره بردارشوهرم اومد گفت میزنم میکشمت... یه سری فحشا داد منم دادم تا اینکه یه دفعه ایی تهمت زد بهم یه جا تو را با یه پسر دست به دست دیدم منم چون اهل این کارا نیستم اون لحظه انقد بهم ریختم امام رضا صدا زدم هیچی نتونستم بگم بعد همسایه ام دید چطوره همه حمله کردن شوهر عوصیم امم طرف اوناست هیچی نمیگه گفت برو خودت و خلاص کن پدرشوهرمن همونجا بیرونم کرد خلاصه زنگ زدم 110اومد فزداش رفتم شکایت چون بهم برخورد تهمتشون گفت بیاد ثابت کنه گوه خوره تهمت زده هم از دست بردارشوهرم شکایت کردم هم پدرشوهرم هم شوهرم شوهرم که حکم جلبش و گرفتم با مامور بردنش یه روز با سند اومد بیرون از بردارشوهر پدذشوهرم تعهد گرفتم با بدبختی زجر کشیدن زیاد تو این مدتم با شوهرم زندگی میکردم طبقه بالاشون خیلی اذیتم کردن خلاصه بعد تعهد بازم برادشوهرم اذت میکنه در باز میکنه میبینه منم میگه اه سگ اومد ایفون برمیداره میبینه منم باز نمیکنه یه بار خونشون بود گفت این بی حیا سگ اینجاست من هیچی نمیگفتم ولی هی تکرار میکنه فقط اخرین بار گفتم استغفرالله همین چیزی نگفتم خیلی پرو شده الان حرص میخورم رفتم شکایت کردم تعهد گرفتم بجا اینکه اونا بترسن ادب شن من ترسبدم لال مونی گرفتم الانم میدونم پیش خودشون میگن عین سگ ازمون میترسه واقعا هم میترسم من اینجا کسی ندارم غریبم الان چون تو یه ساختمونیم هم بردارشوهر میبینم از این رفتارا میکنه نمیتونم جواب بدم داغونم بنظرتون چیکار کنم خسته شدم به قران