آدمی هستم که تقریبا همیشه سعی کرده یه‌چیزی به خودش اضافه کنه و شخصیتش رو بهتر کنه همیشه خوب بوده وجهه‌ام توی اجتماع ولی حالم اصلا خوب نیست احساس تنهایی و افسردگی داره از پا درم می‌آره واقعا هیچ دوست صمیمی‌ای ندارم فقط خودمم و خودم و می‌دونم همیشه فقط خودمم که نقش اصلیه زندگی خودمم و اگه معنی واقعی این جمله رو بفهمید متوجه می‌شید که دارم از چه تنهایی ترسناک و بزرگی حرف می‌زنم
کجایی بیا بامن
منم دقیقا همین حستو تجربه کردم میفهمم
خودتو درگیر پیشرفت خودت کن با درگیر کار بعد ی مدت برات عادی میشه و حتی حس بهتری هم داری:)
منم همینطورم.نترس.همه درکل،نقش اصلی زندگی خودشونن...
این تغییرات به خاصت حودت بوده یا دیگران؟تو روان شانسی میگن اگه کاری رو به خاطر دیگران انجام بدی دقیقا رضایتی براخودت در بر نداره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز