پدر دامادمون تویه ویلا کار میکنه تو روستا.
دو خانواده. زن و شوهری میان.
شب انقدر میخورن ک هیچی حالیشون نمیشع.
صبح ک بیدارمیشن. میبینن هر کدوم بازن اون یکی هستن.
جفتشون زنهاشونو طلاق دادن
باش پشت گوش منم مخملیه
خاک تو سر همشون
باور نکن
خود خاسته بوده
وای چه فاجعه ای تصورشم چندش آوره
واقعیت داره
😢
الکی!؟🤢 مگه میشه؟ یعنی مست میشن دیگه اینقدر نمیفهمن چی به چیه؟
عامممم سکوت میکنم
الکل آنقدر هم گیرا نیست عین فیلم ها ک نفهمی چ میکنی
اینا ضربدری خودشون خواسته بودن
توف
خودشون خواستن
خدایی راستشو بگو شما هم مست کردی
متاسفانه فانتزی خیلی ها شدم
از نزدیک دیدم ک میگم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز