تو خوابگاهم
تو خوابگاه اونجوری که باید درس نمیخونم. تو سالن مطالعه خیلی شلوغه. باید خیلییی آروم بخونم. درس میخونم ولی راضی نیستم
بدم میاد از اتاق برم بیرون. هم کلاسیامو میبینم همش. مدام باید سلام علیک کنم و بدم میاد ازشون.
احساس میکنم عرضه ندارم از پس رشته ای که میخونم بر بیام.
یه هنر بلدم. کامل کامل بلدم. اینجا دنبالشو گرفتم. یه اموزشگاه فنی حرفه ای قبول کرد که لباس بهم بده من روش طرح بزنم. ولی چون روی لباس خیلی کار نکردم با اینکه کامل بلدم دوست ندارم برم. هرچند برم برام تجربه میشه. ولی همش دنبال بهونم که رد کنم. چون میترسم..
خسته شدم از خودم. میخوام خودمو درست کنم که بتونم تو جمع حرف بزنم