:)) من همسرم که پسر خالم بودن توی یه شهر زندگی میکردن و ما مشهد
و سالی یه بار همو میدیدیم
اصلا تو فکرمم نبود که با ایشون ازدواج میکنم
دروغ چرا یع علاقه ریزی داشتم
اما بعد فوت پدر و مادرشون دیگه خیلی به فکر ازدواج نبودن
تا اینکه یهویی به خانواده گفتن که بیان خواستگاری و .. :)))