هفته قبل چهارشنبه شب مهمونی دادم ، روز سرکار بودم و شب به زور مهمونی دادم ولی همه چی خیلی عالی بود
تازه عروسم ، چیدمان خونه و .... هم خوب بود ، یه خونه و دو تا ماشین و پس انداز و حقوق خوب داریم هر دو ، خداروشکر دستمون به دهنمون میرسه
ما خونه ای که خریدیم ۹۴ متره وسط شهر تو شمال و خوش نقشه ، خواهر شوهر بزرگم قهر کرده بود هفت ماه که چرا پدر شوهرم کمکمون کرده ، بماند که پدرش خیلی بیشتر به این داد
خواهر شوهرم تو روستاست خونه اش ۱۲۰ متره مال خودشه
خیلی حسوده ، از هیچی مهمونی نتونست عیب بگیره فقط بعد مهمونی پیغام داده به شوهرم که خونه آت خیلی کوچیکه ، بزرگتر نمیشد بخری ، تو اتاق خواب هات نمیشه نفس کشید و به درد نمیخوره
اتاق خواب ها مون یکی ۱۰ متره یکی ۸ متر اینا ...
فهمیدم بهانه گیری این چند روز شوهرم و بدخلقی اش و عیب گرفتن از زندگیش به خاطر این حرفهای خواهرش بوده
آخه چقدر یه نفر بد ذاته ....