2777
2789
عنوان

شما هم خانواده شوهرتون اینجوری باهاتون رفتار میکنن

| مشاهده متن کامل بحث + 1418 بازدید | 136 پست
اره واقعا تا زندم حلالشون نمیکنم خیلی دلم خونه از دستشون از نامزدی تا الان هزار بار زار زار گریه کرد ...

لعنتیارو اینجوری آدم تخریب میشه منم قبلاانقدگریه میکردم الان ولی ن جلوم خوبن پشتم میحرفن کلاعادتشونه ازمن جلوجاریم میگن ازجاریام جلومن الان یکم عادی شده شوهرمم ...چی بگم دل پردرده ولی الان جواب همه رومیدم میگم باخودم بدرک بزارناراحت بشن 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



قشنگ رد دادن رسما

باور کن همه همینن، ماها باید یاد بگیریم برامون مهم نباشه 

من دو سه هفته نرفته بودم مادرشوهرم شاکی که چرا نمیای، بعد دیروز شوهرم گفت بریم گفتم باشه 

از ساعت ۴گفته میایم 

من ساعت ۷رسیدم ، دیدم مرغ گذاشته تو زودپز له شد بودا، میخواست خورشت کنه 

مثل کسی که زورش بیاد شام درست کنه 

خودم برداشتم ریش ریش کردم با زرشک ریختم تو برنج قابل خوردن باشه

اهداف و برنامه هام برای سال جدید اینجا می‌نویسم تا جلو چشمم باشه:۱-قوی باشم ۲-کمتر حرص بخورم ۳-سوزنم رو آدما و حرفاشون گیر نکنه ۴-حال خودمو خوب نگه دارم ۵-پر انرژی تر باشم ۶-کمتر تو مجازی باشم ۷-پس انداز مخفی داشته باشم ۸-تا آخر امسال ماشین و لب تاپ خریده باشم ۹-خرجای اضافه نکنم ۱۰-برای خودم ارزش قائل باشم 
ناراحت میشم واقعا دلم می‌شکنه میگم که چیکارشون کردن خدایا

یک چیزی بگم من یکساله وارد خانواده شوهرم شدم بچه جاریم ۲۳سالشه اینقدر روی مخمه میرم خونشون باهمه روبوسی میکنه جز من غذا میارم نمیخوره هی میره تواتاقش پشت سرم بدگویی میکنه همه هم دوستش دارن اینقدر عزیزه .ولی مجبورم باهاش بسازم

😐😐 شوهرتم یکی مثل اونا بگو مگه اونا کی ان برا تو ارزش دارن برا من هیچ ارزشی ندارن و لایق احترام نی ...

بعد سرد میشه با خانوادش لج کنم یا بگم نه قهر تا مدت ها بی محلی به من خیلی ببخشید با حیوون بهتر رفتار می‌کنه تا تو خونه با من طی اون مدت همش مجبور کوتاه بیام 

قدر خودتو بدونخشک با خونواده همسرت رفتار کن من که الان باهاشون صمیمی نیستم آرزوشونه مثل قبلنا شم باه ...

چشم عزیزم اره زیاد از خودم مایه گذاشتم بخاطر شوهرم فقط چون قهر و لج می‌کنه و تهدید به طلاق کوتاه میام ولی دیگه اصلا 

این رفتار عادی نیست اگه یه نفرشون اینجوریبو یا دو نفرشون نهایت سه نفر میگفتم عادیه مطمعنی کاری نکردی ...

نه بخدا اصلا آدمی نیستم به با حرف برنجونم چه با رفتار چه غیبت کنم اصلا سرم تو کار خودمه ولی اینا از نامزدی همین جوری سکته میخواستن بکنن

عزیزمن مادر شوهر خواهر شوهر هیچوقت دوست نمیشنبخدا پشت سرمن به شوهرم انقدر بدم میگن مهم نیزمین گرده س ...

دقیقن سرشون میاد من دیدم ، منو شوهرم عقد بودیم اصلن نمیزاشتن شوهرم عروسی بگیره ، میگفتن نمیخاد الان بری سر خونه زندگیت همش مراسم عروسی رو عقب می انداختن میگفتن زوده چخبره بعد ۳ سال هنوز میگفتن زوده ، خدا شاهده توی دوران عقد ما خواهر شوهرم عقد کرد ، مادره تمام تلاشش رو کرد وام برداشت تا خودش عروسی دخترش رو زود بگیره ۵ ماه بعد عقد عروسی گرفتن توی این ۵ ماه عقدشون همشون خرید خوشگذرونی بودن، ولی بازم توی گوش شوهرم میخوند ک عروسی نگیر بوده ، اونا ازدواج کردن بعد یه سال بعدش ما دیگ عروسی کردیم ، اینقدر دلم شکست ک من سه سال منتظر بودم اون ۵ ماه عروسی کرد ، بعد یه سال نشده دخترش طلاق گرفت و زندگیش بهم خورد 

جدا شو مهریتو بگیر شاغل شو پدرشو در بیار

اره به شوهرم میگه انتخابت یا من یا اونا خودش میخواد بره بره و بعدش هم خونه جدا دیدم نمیشه میگم باشه جداشیم بدبختی مهریه نداره بده بی پول و هیچی نداره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز