میخوام نامزد کنم ولی دلتنگ اکسمم💔💔

عزیزم یه چیزی که خیلی واضحه اینکه وقتی با کسی که از خودت پایینتره میری تو رابطه صد درصد بهت خیانت میشه. تو اولیش نیستی اخریش هم نیستی.

کم کم فراموشش میکنی ، روزی میرسه که دیگه اسمشم یادت نمیاد

برای همیشه بذارش کنار...البته به خواستگارت  بگو یه مشکل خانوادگی دارم چن ماه صبر کن تا حالت اوکی بشه 

قربونت برم که درد خیانت کشیدی حس خیلی بدیه واقعا 

عزیزم اگر میدونی میتونی فراموشش‌کنی و نامزد آینده حالتو بهتر میکنه و عاشقش میشی باهاش نامزد کن 

ولی اگر فکر میکنی که نه فراموشش نمیکنی جدا شو ازش 

راستی خطت هم عوض کن

چه بهونه ی احمقانه ای هم اورده .

دلیلش اینه : وقتی قدر خودتو نمیدونی و با ادم سطح پایین میری تو رابطه  علنا داری میگی « من انقد عاشقتم که هیچ جوره ولت نمیکنم » ، اونم با خودش میگه « خب یه مورد ازدواج خوب کنارم دارم که ولم نمیکنه و زود خامم میشه ، پس همزمان باهاش دورامو بزنم چون هروقت برگردم اون هنوز منتظرمه »

دلیلش اینه ، واسه خودت رویا بافی نکن که عاشقت بوده و گول خورده و فلان.

مردی که عاشق میشه رو هنوز ندیدی که فکر میکنی اون واقعا دوست داشته

میدونم عزیزم زمان همه چیو درمان میکنه

خوبه ، میخواستم مطمئن شم که قصد برگشتن به این شخص رو نداری . حالا که این شخص کلا برات تموم شده چرا اثارش از زندگیت پاک نشه ؟ هر عکس ، پیام و ... ازش داری پاک کن . تمام کادوهاش رو بریز سطل زباله . هر چیزی که به این شخص مربوط میشه رو از خودت دور کن تا کم کم بتونی از ذهنت هم بیرونش کنی . 

ظاهر خواستگارت به دلت نشسته ؟ با موقعیت اجتماعیش ، شغلش و ... اکی هستی ؟ اگر میخوای با خواستگارت اشنا بشی بهش بگو من کلا عقیدم اینه که قبل از نامزدی و عقد ،  دوران شناخت طولانی داشته باشیم . چند ماه تلفنی و حضوری با خواستگارت در ارتباط باش . ببین تو ملاقات های حضوری محبت هاش به دلت میشینه ؟ دلت میخواد کنارش باشی و باهاش حرف بزنی ؟ کنارش حالت خوبه و دلت میخواد باز هم ببینیش ؟ تو این چند ماه باید ببینی ایا کم کم به این خواستگارت جذب میشی یا نه ؟ اگر جذب شدی که ادامه بده اما اگر جذب نشدی و هنوز فکرت پیش اکست هست دیگه باهاش ادامه نده و بگو به خاطر فلان و فلان دلیل برای هم مناسب نیستیم . 

هیچ وقت هم خواستگارت رو با اکست مقایسه نکن . مثلا خواستکارت برات گل خرید با خودت نگو اکسم چه گل های قشگی برام میخرید و ... . هروقت یاد اکست افتادی بگو این قدر براش بی ارزش بودم که هر دفعه یک نفر دیگه رو به من ترجیح میداد . بگو من لیاقتم این بود که بیاد محترمانه از پدرم بخواد بهش اجازه بده من به عنوان همسرش در کنارش باشم ، اما این قدر من رو ناچیز میدید که به جاش رفت سراغ کس دیگه .