2777
2789
عنوان

ازدواج کردم ازتنهایی دربیام ولی بیشتر تنها شدم

| مشاهده متن کامل بحث + 789 بازدید | 63 پست
بابا چرا نیس؟ راحت زندگی مون و میکنیم نه دردسر اضافی داریم نه زیر بار هزار تا مسئولیتیم نه اینجوری ت ...

خب میموندید خونه پدر! چماق بالای سرتون نبود که شوهر کنید!

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام.

هیچکس روز اول، یک رابطه‌ی خوب نمیاره دو دستی تقدیم آدم بکنه، باید روش کار کنید، تلاش کنید که یک ارتباط قوی، محترمانه، دوستانه و تا حدودی عاشقانه بسازید.

در لوپ "تو این کار رو نکردی، منم نمی‌کنم" نیافتید. بسیار خطرناکه و سرعت به فنا رفتن زندگی رو بسیار بالا می‌بره.

باهم حرف بزنید‌. از نیازهاتون بگید و از نیازهای همسر بشنوید.

.
والا چی بگم نظرتون محترمه

همچنین💓

لطفا لایکم نکنین حتی اگه چیزی گفتم ک خوشتون اومد یا بدردتون خورد چون اعلانم پر میشه و پیام های مهم رو از دست میدم 🌱دانشجوی کارشناسی بهداشت عمومی💜

اولا من با شما صحبت نکردم!!! دوما با اجازه شما تا اینجای کار خونه پدرمو ترجیح دادم خونه ی شوهر گذاشت ...

بسیار بی‌ادبی ...

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
اگه از الان جلوشو نگیری بعدا خیلی بهت سخت میگذره ها یک دادی هواری توام با احتزام منظورمه حتما انجام ...

الانم بیدار شده بازم همه چیو کنار گذاشتم با لبخند صبحونشو اماده کردم فقط گیر میده الکی لباس شستم دارم رو رخت اویز پهن میکنم میگه تو حیاط یه بند ببند برو اونجا لباسارو پهن کن حالا این حیاط ما هم اصن اینقدر کوچیکه که فقط یه ماشین جا میشه اعصابمو خورد میکنه فقط

نه الانم بیدار شده میگه میبرمت بیرون ولی اول پاشو ناهار درست کن زورش میاد یه روز جمعه زنشو ناهار بده

اشکال نداره ناهار درست کن شامو بیرون بخورید

ما جمعه ها ک بیرون میریم شوهرم بیرون خوراکی میخره یا شام‌میخره

بعضی اوقات من‌نمیزارم دیگ شام بگیره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز