منم بچه م دیر زبون باز کرد
یعنی از همون اول کلمه میگفت
اما جمله بندی نه...
و فقط خدای بالای سر شاهد بوده که من از دست اطرافیان چه ها که نکشیدم
چه شبها که با بغض و یا اشک نخوابیدم
طعنه،طعنه،طعنه
مسخره،مسخره،مسخره
خانواده همسرم دیگه روحیه ای برام نذاشته بودن
اما به روی خودم نیاوردم که بدتر نکنن
چون میدونم چطور افرادی هستن و خدا نکنه بفهمن کسی سر یه چیزی حساس ،دیگه ول کن نیستن...
یکی میگفتش لال....
یکی میگفتش خنگ...
یکی میگفتش دیوونه...
جلوی همه این حرفها هم یه قربونت بشم و فدات بشم با لبخند میگفتن که جای بحثی نباشه
یه جاهایی هم مجبور میشدم برخورد کنم اما چه فایده؟؟؟
با اینکه بچه های خودشون کلی عیب داشتن و دارن
هیچ وقت دلم نیومد کسی رو بگم بچه ت چیه و فلانه...
یکی دوتاشون میگفتن ممکنه از مغزش باشه .....
دلم میریخت
زیر سه سال بردم گفتار درمانی
گفت چون کلمه میگه یعنی خوبه الحمدالله و جای نگرانی نیست
خیلی هم تغییری نکرد
پارسال دوباره چندین جلسه بردم باز تاثیر آنچنانی ندیدم
تنها راه حل این مسئله زیاااااد صحبت کردن پدر و مادر با بچه ست
و از چیزی که من نتیجه دیدم انار بود
یه مدت مرتب بهش انار دادم خیلی بهتر شد
الان تازه پنج ساله ش پر شده و نوشتم پیش
الحمدالله خانم مربی همش از ادب و شخصیت و هوشش تعریف میکنه
کاملا حرف میزنه
شعر و سوره کامل حفظ میکنه
کلمات قلمبه زیاد میگه
هوشش عالی خدا رو شکر
اما تعداد کمی از کلمات رو واضح نمیگه که به نظرم بامزه هم هست...
تو کلاس هم هییییچ مشکلی با همکلاسی ها و مربی نداره و همه متوجه میشن چی میگه؟
همچنان چند وقت پیش پدر همسرم اومده خونمون
پسرم براش شعر خوند ،قشنگ هم خوند
اون از لج من میگه چرا این بچه رو نمیبرید دکتر برا زبونش؟؟؟؟
گفتمش مگه چشه؟
انقد قشنگ برات شعر خوند
سرش انداخت پایین چیزی نگفت دیگه